حماس و اسرائیل و آنچه باید بدانید. برنده و بازنده حمله هفتم اکتبر حماس کیست؟

پرگار بی بی سی با سازمان مجاهدین چه بایدکرد؟ با شرکت داود باقروند ارشد

برنامه پرگار با شرکت داود باقروند ارشد

قسمت دوم: پاسخ تشریحی به سوالِ، آیا مجاهدین تغییر کرده اند؟ رویکردشان به جنبش مهسا

مسعودرجوی و تغییرات شگرفش، رویکردش به جنبش مهسا و دیگر گروهها

آیا اعضاء مجاهدین سرمایه اند یا قربانیان مغزشویی نیازمند درمان

توضیحات تشریحی در مورد سوال ناقص مانده، آیا اعضای مجاهدین سرمایه اند یا...

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

Who are Mek cult? An inside report for the first time by defected High-ranking Mek and NCRI member.

An inside report for the first time by an ex-high-ranking member of Mek and NCRI based on the Mek’s own publications and ... Who assassinated the Americans in Tehran? Mek and Spying for Russia Did CIA destroy Mek-Russia spy net? How Mek retaliated? Seizure of US Embassy in Tehran? Mek’s Islamist Revolutionary Courts Mek and the Children in the Combat Mek and Saddam Hossein of Iraq and Saudi Arabia Mek as Assassinators Who is the head wife in Mek Leader’s Harem? Have they changed? How Maryam Rajavi deceives the western world? How Mek terrorism differs to ISIS and Al Qaeda terrorism? Why Mek is more dangerous? Use of 10-year-old children in combat by Mek. Who are the wives of the harem of the Caliph of the Mek? Mek’s planed courts and justice for their Islamic State describe by its Calipha. How the world can protect itself against terrorism?

مصطفی رجوی پدرش مسعودرجوی را به دادگاه کشانده است

در مطلب سپتامبر 2020 نیز تحت مطلب ” سخنی با مصطفی رجوی” نوشتم که دشمن مصطفی رجوی پدرش است و نه کس دیگر در آنچه مصطفی رجوی بعنوان ورود یا ادامه به مبارزه برای آزادی و… نامید، باید بداند که در این مسیر، دشمن اصلی اش، نه رژیم که مسعود رجوی خواهد بود.

آخرین پست ها

واکـاوی مـزدوری! سلطانی، خـدابنده، عـزتی، حسینی، یغـمایی، کـریمدادی، مصــداقی و پورحسین، منتقدین فرقه مافیایی رجوی. نقد آتشبیاران معرکه مشترک رجوی و سایت رهیافتگان

داود باقروند ارشد عضو علیرتبه سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

تقدیم به امیروفا یغمایی که مسعودرجوی مادرش را جلو چشمانش ذبح کرد

مبارزه با رژیم یا فروپاشی درونی فرقه ای داعشی که میلیتاریسیم جهانی برای ایران تدارک دیده است

چرا رجوی نیاز دارد درخواست دیدار با اعضای در اسارتش را به نبرد دین بین فو تعبیر کند؟

افشای حقایق پشت پرده ضدیت با خانواده با اسناد سازمانی توسط داود باقروندارشد از مسئولین خانوادهها در مجاهدین

گسترش وطن فروشی در خارج کشور به سرکردگی رهبر همه وطن فروشان و دشمنان ایران

حمایت از تحریم و حمله نظامی به ایران خیانت به مردم و فاصله گرفتن آشکار از ایران و ایرانی

تحلیل طوفانِ سراسریِ جورج فلوید در آمریکا -داود باقروند ارشد

پایه اجتماعی فرقه رجوی (آمریکای نئوکانها) درحال فروپاشی است و رجوی برای صدمین بار بیگانه پرستیش به گل نشسته است

پربیننده ترین ها

ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.

ملاقات با آقای گای فرهوفشتادت عضو پارلمان اروپا و رهبر فراکسیون لیبرالهای اتحادیه اروپا از سیاستمداران عالی و افشای همه ترفندهای فریب فرقه رجوی در زمینه ماهیت این فرقه و فشارها و توطئه هایی که علیه جدا شدگان اعمال میکند.

بنابه دعوت یو ان واچ جنبش نه به تروریسم و فرقه ها در نشست سالیانه حقوق بشر و دمکراسی شرکت کرد. خانم دکتر هشترودی بنا به دعوت جنبش نه به تروریسم وفرقه ها در این نشست شرکت کردند که حضور ایشان باعث خوشحالی جنبش نه به تروریسم و فرقه ها گردید. ایشان ضمن حضورفعالشان در نشست با اعضای عالیرتبه شرکت کننده در جلسه به بحث و گفتگو پرداختند. ازجمله با وزیر سابق دادگستری و عضو پارلمان کانادا آقای ایروین کولتر و از بنیانگذاران یوان هیومن راتس واچ مفصلا به بحث پرداختند. این کنفرانس سالیانه جهت شنیدن گزارشات قربانیان حقوق بشربرگزار میشود. در همین رابطه آقای داود ارشد رئیس جنبش نه به تروریسم و فرقه ها سخنانی بشرح زیر ایراد کردند:

درملاقات با دکترورنر هویر به اطلاع ایشان رسید که: فرقه رجوی در حال تدارک دیدن یک زندان ابدی موسوم به اشرف 3 در ‏محلی دورافتاده میباشد. این محل یک پایگاه نظامی متروکه آمریکایی می باشد با یک فرودگاه و یک سکوی هلی برد کوچک و ‏بخشی از سیستم های داخلی آن مستقیما از آمریکا آورده شده و نصب گردیده اند. از ایشان استمداد کمک شد. ‏

ملاقات با همسر نرگس محمدی در مقر ملل متحد ژنو-------آقای داود ارشد و خانم دکتر هشترودی با همسر نرگس محمدی در این ملاقات آقای تقی رحمانی همسر نرگس محمدی که خودشان نیز چندین نوبت زندان بوده اند از نقض حقوق بشر در ایران گزارشی به کنفرانس ارائه کردند و از تناقضات موجود در سیستم قضایی ایران در جریان محاکمه نسرین محمدی بطور مفصل و جامع سخن گفتند.خانم دکتر هشترودی و آقای مهندس ارشد با ایشان ابراز همدردی کردند و جزئیات بیشتری از موارد نقض حقوق بشر در فرقه تروریستی رجوی که در آن فعال بوده است را برای آقای تقی رحمانی تشریح نمودند.

دادخواهی علیه برده داری پناهجویان در تیرانا همچو لیبی توسط فرقه رجوی در دیدار آقای ارشد با نخست وزیران هلند و اسلووانیا

ملاقات با رهبر حزب دمکراتهای آزاد آلمان (اف پ د) آقای کریستین لیندنر در جریان کنگره سه روزه احزاب لیبرال اروپا در آمرستردام هلند. افشای جنایات فرقه رجوی علیه اعضا و جدا شدگان

آقای ارشد در مورد ادعای فرقه رجوی و حامیانش گفتند چند شاخص آشکار وجود دارد. چرا متحدین آنها بویژه آقای دکتر بنی صدر با پیش بینی سرنوشت آنها در عراق از آنها جدا شدند؟ چرا هیچ ایرانی چه مردمی چه سیاسیون در مراسم آنها شرکت نمیکنند؟ چرا این تشکیلات مجبور است جهت گردهمآیی هایش سیاهی لشکر کرایه کند؟ چرا این تشکیلات در ترس از مردم ایران اجازه نمیدهد با اعضایش درارتباط قراربگیرند؟ چرا ارتباط اعضایش را با جهان قطع میکند؟ چرا تمامی تحلیلگران برحقیقت نفرت مردم از این تشکیلات بدلیل همکاری با صدام را تاکید میکنند؟ چرا باید رجوی در داخل تشکیلاتش زندان و شکنجه برای اعضای خودش راه بیندازد؟ چرا مجبور است برای دریافت حمایت سیاسی هرچند بی ارزش منافع مردم ایران را به کسانیکه خود به کشتن آنها افتخار میکرده است بفروشد و حتی برای چند دقیقه سخنرانی آنها دهها هزار دلار بپردازد؟ چرا حتی عربستان حامی سیاسی و مالی آنها ارزیابیشان از آنها این استکه “هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند”؟ چرا در همین پارلمان اعضای سابق منتقدش را بقصد کشت میزند؟ چرا هر منتقدی ایرانی و حتی غیره ایرانی را جاسوس و مزدور رژیم!! میخواند؟ آیا بخاطر همین چرا ها نیست که: وقتی مردم ایران در سراسر کشور جهت خواسته هایشان دست به تظاهرات و اعتراض میزنند هیچ اسمی از آنها نمیآورند؟ آیا این مسئله پیامش غیر از این است که: مردم ایران رژیم حاضر را صد بار به فرقه رجوی ترجیح میدهند. و “تنها آلترناتیو دمکراتیک” جوکی بیش نیست.

خانم دکتر فریبا هشترودی: با یقین میگویم که مجاهدین شکنجه میکنند…. هشترودی1سرکار خانم دکتر فریبا هشترودی یکی از برجسته ترین زنان ایرانی جزء افتخارات ایرانیان در فرانسه، نویسنده و خبرنگار و فعال سیاسی که سابقا عضو شورای ملی مقاومت ایران بوده است که باید ایشان را بیشتر شناخت با علم یقینی در مورد فرقه تروریستی رجوی از درون آن سخن میگوید. وقتی به عمق پوسیدگی تشکل رجوی پی بردم جدا شدم بله

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

مهدی تقوایی از اعضای زندانی زمان شاه تشکیلات مجاهدین، که رضا رضایی در خانه او با ساواکی ها روبرو و خودکشی کرد. و مسئول چاپخانه مخفی سازمان بود. با همسر و دو فرزندش در مخالفت با انقلاب ایدئولژیک بعد از محاکمه اش در عراق به ارودگاه مرگ رمادی عراق فرستاده شدند تا در آنجا بپوسند.

بیانیه 14 تن

بیانیه 14 تن

نیروی خارج کشور چه میخواهد ‏و بیانیه 14 تن

مقالات پربیننده

فرقه ها در میان ما

دانش علمی شناخت و تمیزدادن فرقه از تشکل سیاسی

بدون شناخت علمی از فرقه های خطرناک تحلیل عملکردهای فرقه رجوی و اثرات بشدت مخرب آن بر اعضا و جداشدگان و خلاص شدن از فشارهای شکنجه گونه روانی مغزشویی های چندین دهساله غیرممکن است

خانم آناگومز نماینده پارلمان اروپا خواستار اخراج فرقه رجوی شد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت دوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است

قسمت دوم: گفت و شنود با فرشته هدایتی: افشاگریهای فرشته هدایتی در مورد فرقه رجوی

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

سیامک نادری مرگهای مشکوک فرقه رجوی را افشا میکند

کشتن و سربه نیست کردنهای فرقه رجوی

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

فعالیت های ما در تصویر

افشاگری به کشتن دادن حسن جزایری از دانشجویان هوادار رجوی

 

رویکرد ژورنالیستی به استبداد مذهبی-فاشیستی فرقه رجوی مبارزه نیست-قسمت آخر

 

قسمت آخر

در قسمت اول مطالبی با تیترهای زیر را مطالعه کردید. اکنون قسمت دوم و پایانی این مطلب در اختیار علاقه مندان گذاشته میشود.

فهرست مطالب گذشته-قسمت اول 

مقدمه:

تاکید ضروری: 

نیاز به تشریح بیماران آلوده به طاعون رجوی.. 

توهم مبارزه با رژیم

ژورنالیسم همراه با اسلام ستیزی..

مبارزه یا کینه ورزی و نفرت پراکنی

امیدی به پایان حرکت پاندولی هست؟ژورنالیسم حاکم بر جریان دستگیری و محاکمه حمید نوری..

عامل پیوستن جوانان غرب به داعش، اسلام نیست..

چرا رجوی خطرناکتر از داعش است.. 

نیاز حیاتی رجوی برای رسیدن به اهدافش چیست؟

خطر اجتناب فرقه رجوی از دیالوگ.. 

هر آی دزد آی دزد کننده ای پلیس نیست..

آنها که بدنبال راه بیرون رفت از سرگردانی فکریند.

برتری آمار کشتار توسط فرقه رجویِ غیر حاکم بر جمع سه حکومت قبلی و فعلی.

 

فهرست مطالب قسمت آخر 

هوشیار نکردن نسل جدید “به خطر آینده” گناهی نابخشودنی.

سود آوری بعضی جداشدگان برای رجوی و علت تمرکز او بر آنها

سرمنشاء سود آوری برای مسعودرجوی..

سرمایه رجوی برای پیشبرد اهدافش

جدا شدگان باید بتوانند اگر قلمی دارند ریز علت جداشدنشان را افشاء کنند.

ژورنالیسم حاکم بر افشاگریهای زنان جدا شده از فرقه رجوی..

تبدیل اعضای مجاهد به پدوفیلی و همجنسگرا توسط مسعودرجوی..

شتشوی خود تحت اتهام زنی رجوی صفتانه به جدا شدگان.

واقعیت جداشدگان مقاوم.

مدد رسانی به رجوی توسط جداشدگان شرمگین.

افشای تبهکاری شعاردادن های چپ نمایانه رجوی..

تکرار تاسفبار تاریخ.

نجات موشهای کور در شورای ملی مقاومت..

قسمت آخـــر

 رویکرد ژورنالیستی به استبداد مذهبی-فاشیستی فرقه رجوی مبارزه نیست-قسمت آخر

 هوشیار نکردن نسل جدید “به خطر آینده” گناهی نابخشودنی

 

F5 - Copyرجوی که شاهدید ایرانیان را در مرزها میکشت، کشوررا پیش فروش کرد، تا شاید به قدرت برسد، در داخل ایران و در قدرت هزار بار بیشتر خواهد کشت تا در قدرت بماند. قصاوت او در کشتن و نابود کردن هر مقاومتی در مقابل اراده اللهی (ادعای حاکمیت اللهی مسعودرجوی برزمین) از نظر او و مریدانش در تشکیلات و در شورا، نه جنایت که بزرگترین خدمت به رهبری عقیدتیشان همچون تلقی داعشی ها از عمل انتحاری مقدس تلقی میشود، را باید جدی گرفت. اگر این ویروس بنیانکن که با تلاش مردم ایران و جدا شدگان از عراق دور شده در اثر یک اشتباه از آزمایشگاه های منطقه ای-امپریالیستی آلبانی رها شود بهایی جهانی خواهد طلبید تا مهار گردد. 

آشکارتر از رویکرد رجوی در دادگاه حمید نوری که تنها کورسویی از شعله های خشم و کنین رجوی در نابودساختن هر عنصری که اقتدار و هژمونی و استبداد رای او را خدشه کند چه میخواهید؟ دجالیکه که شعار میداد «هرکس یک قدم از ما جلوتر کاری بکند رهبری او را میپذیریم» در جریان حمید نوری نشان داد که چگونه از عملی که در آن نقشی نداشته “حمایت”!!! میکند. 

 سود آوری بعضی جداشدگان برای رجوی و علت تمرکز او بر آنها

جداشدگان سود آوربرای رجوی، تعجب خود را از اینکه گِل قبر حمید اسدیان خشک نشده دوباره بجانشان افتاده اند، را عنوان میکنند؟ اما نکته اینجاست، چرا یک مقدار دور اندیشانه تر با این مسئله برخورد نمیکنند؟ بارها گفته شد که رجوی را نباید خام فرض کرد، اگر مرتب به شما و امثال شما از جمله فردیکه سوژه اصلی و سرمایه رجوی در کوبیدن جداشدگان است میپردازد برای این است که بسیار برایش سود آور است. شاهدید که چگونه برای شورایی ها و هوادارانِ کورخود مار میکشد و میگوید این است مار و همگی آنها مانند موش کورهای داخل تشکیلات قلم بدست به توجیه جلاد برای قصابی کردن قربانی جدا شده سر از پا نمیشناسند و برای از دست ندادن ماهانه هم شده، از روی دست هم، هم شده تقلب و علیه جدا شدگان قلم فرسایی و فحاشی میکنند. 

از این روست که باید سرچشمه سود آوری کلان خود را برای رجوی را که  با تکیه به آن میتواند مزدبگیرانش را بسیج کند را خشک کنید. اینکار باید بدست خودتان انجام شود تا مؤثرتر باشد. این قلم بسیار تلاش کرده است که در حد خود از جمله همین نوشتار، این سود آوری از پرداختن به امثال شما و و دیگر سوژه های سود آور رجوی را خشک کند و جوابهایی داده است. اینکار باید توسط خود شمایان صورت گیرد تا اولا مفید فایده بیشتری باشد در ضمن، نوشته های نگارنده هم به دشمنی با جدا شدگان تعبیر نشود

 سرمنشاء سود آوری برای مسعودرجوی

رجوی با توجه به جنایاتش علیه مردم ایران چه در فاز سیاسی با جاسوسی برای شوروی، در حمایت ایدئولژیک از دادگاههای انقلاب و تائید و حمایت از اعدامهای سران گذشته بعد از انقلاب، حمایت ایدئولژیک از اصل ولایت فقیه، راه انداختن و دامن زدن به اشغال سفارت آمریکا منجر به جنگ خانمانسوز با عراق، تروریسم درون شهری و در کشتار جوانان ایرانی در مرزها بعنوان ارتش مزدور صدام حسین، ترور مخالفین صدام حسین بدستور او ولی بدست مجاهدین در شهرهای کرمانشاه و دزفول، در آویختن به همان امپریالیزمیکه صدها هزار جوان را برای مبارزه با آنها به کشتن داد، تا ته خط رفتن با عراق وعربستان و اسرائیل و…به کشتن دادن آگاهانه اعضای خود در اشرف، لیبرتی و حالا در بند کردن دو هزار عضو که امروزه، روزی نیست که شاهد خشک شدن و سقوط مرگبارآنها در بیمارستانهای آلبانی نباشیم که خود دیده اید و میدانید از بهترین ایرانیان بودند.

 از این روست که مسعود و مریم رجوی نیاز به سرمایه عظیمی جهت لاپوشانی دجالانه چنین تاریخ جنایتکارانه مشعشع خود دارند. تا اذهان را از این همه جنایت منحرف و خود را قربانی معرفی کند.    

چون نتوانست اینکار را در اذهان مردم ایران بکند اما توانسته در خارجهِ بی تفاوت به کشتارهایش، خارجه سیاست زده و پر کینه کور نسبت به رژیم، توانسته است این سیاست را حتی در میان کسانیکه جدا شده اند، علیرغم شناختی که از رجوی دارند و بدلایلی که فعلا موضوع این نوشته نیست، بعلاوه مخفی کاری رجوی در مورد جنایات درون تشکیلاتیش و بی خبر نگهداشتن بعضی جدا شدگان، بخوبی پیش ببرد. مطمئن هستم جدا شدگان قبول دارند که این جنایات را رجوی در یک شب و یک روز انجام نداده است. آنها را از سال 1357 تا با امروز مرتکب شده است. در این مدت ما و جداشدگان آنها که مسئولتر بودند سالیان کمکش کرده ایم. نه با این نتیجه گیری که باید محاکمه شویم، بلکه این دینی برگردن ما میگذارد که باید بدرستی ادا شود.   

سرمایه رجوی برای پیشبرد اهدافش

 

  1. مسعود رجوی همه جنایاتش را در پس ادعای مبارزه با رژیم مخفی میکند. ومدعی است من و فقط منِ مسعود رجوی درحال مبارزه با آن هستم.
  2. از آنجا که تو دهنی تاریخی از مردم ایران در چنین غلط کردنی خورده است و میبینیم که فقط با چوب زیر بغل نئوکانها و اسرائیل و عربستان و عراق به حیات خفیف خائنانه آنهم با کرایه سیاستمداران ادامه میدهد. از این رو برای مقصر جلوه دادن بیرون خود در قبال چنین سقوط به زباله دان تاریخ مجبور شده است.
  3. به تاکتیک معرفی جداشدگان بعنوان مقصر شکست خود دست میزند. کدام جدا شدگان؟ جداشدگانیکه از مبارزه بریده اند!! و هرچه میگویند حرفهای رژیم است!!!
  4. این جدا شدن اگر همراه با انتقاد به مسعودرجوی هم باشد طرف “تیرخلاص زن در زندان اوین” هم هستند، هرچند اگر پایشان به ایران هم نرسیده باشد.
  5. جهت سرکوب تمامی مخالفتها نه فقط در بیرون بلکه حتی در درون تشکلات، او تمامی کسانیکه (از زن و مرد، پیرو جوان) در ایران زندانی شده بودند و زنده مانده اند را خائن به مردم ایران (اسم مستعار خودش) و عامل شکست پیشبرد خط سرنگونی معرفی میکند. و آنها که از خارج به تشکل پیوسته اند عناصر مفت خور غیر مبارز که به یمن خونهایی که از پیکر رهبری رجوی!! بزمین ریخته، وارد مبارزه شده اند معرفی میکند که آنها نیز نه تنها نقشی در مبارزه ندارند که باری بر مبارزه هستند معرفی میکند. رجوی اشکارا سالها بحث میکرد شما اعضا مرا استثمار میکنید!!! هر دو دسته فوق باید در مقابل فدای بیکران رجوی!!(به کشتن دادن”جوانان کشور”) از زنده بودن خود در مقابل کهکشان شهیدان که فدای بیکران رجوی است!!! باید شرمنده و خجل بوده نه تنها خفه خون بگیرند و اعتراضی نکنند بلکه همواره آماده عمل انتحاری بفرمان او باشند تا کی این رحمت!! رجوی بر آنها ببارد و شربت شهادت بنوشند.
  6. بزرگترین خیانت به “خداوندی رجوی” در درون تشکیلات داشتن فکر و خرد و اندیشه مستقل است. بنابراین نه انتقاد بلکه هرگونه سوال و ابهام و تردیدی ناشی از تصادم اعمال و کردار و سیاستهای رجوی با واقعیات آشکار ناشی از خردورزی واندیشه و فکر انسان مستوجب مرگ است که آنگونه  که صدها بار رجوی خودش گفته و تو نیز شنیده ای، “چون در خارج است و دستش زیر تیغ قضائیه کشورهای غربی” فعلا نمیتواند فرد خاطی را متناسب با شریعت رجوی صفتانه  علنا مجازات بکند.
  7. اما اگر کار به انتقاد به رجوی برسد، منتقد به هر شکل باید نابود شود، چه زن و چه مرد چه علی زرکش چه مهدی افتخاری و… باشد، که بستگی به اینکه رجوی تعادل قوا و زیر تیغ بودن دستش در مقابل قضائیه غربی و… را چگونه ببیند، خاطی را اعدام، زندانی، شکنجه، تحویل زندان ابوغریب، فرستادن به داخل برای نابود شدن، خوراندن قرص، و.. سربه نیست میکند و کرده است. همانگونه که بسیاری از جمله نگارنده، علی حسین نژاد، فتح الله فتحی، مهدی افتخاری، و …نزدیک به هزار نفر دیگر در سلسله محاکمات معروف به سالن میله ای محکوم به اعدام ویا دهها سال زندان شدند.
  8. شورایی ها نیز که از نظر رجوی عمله بورژوازی هستند که به یمن خونی که رجوی از مجاهدین ریخته زنده و در حال کیف کردن در اروپا با پولهای رجوی هستند و باید خفه خون بگیرند و هرچه گفت انجام دهند، که شاهدی میدهند. اگر هم جدا شدند باید شرمندانه جدا شوند تا رجوی بتواند با روکردن پولهایی که میگرفته اند مارک مزدوری به آنها بزند و بلحاظ سیاسی ترورشان بکند.

حال در میان جداشدگانی که رجوی اینگونه دجالگرانه آنها را میکوبد و عامل شکست خود و مزدور و… میخواند، عناصری مانند شما باشند که سند و مدرک و تاریخ روشنی از عدم مبارزه با جنایاتش در درون تشکیلات داشته باشند، و حتی بعد از جدا شدن ماهانه هم دریافت کرده باشند، و یا در گذشته سوابق ثبت شده ای از جمله با استناد به نوشته های خود جدا شده، از همکاری با رژیم و شرکت در کشت شناسایی سپاه و… داشته باشد، اینها تبدیل به بزرگترین سرمایه رجوی برای کوبیدن جداشدگان و پیشبرد خط مقصر جلوه دادن شکست های جنایتکارانه خود در رسیدن به قدرت میگردد. ولی عجبا که همین جداشدگان این پرداختن بسیار پرسود رجوی به آنها را دال بر اهمیت خودشان  اینجا در اوج توهم و خود شیفتگی قملداد میکنند.

  

خوب در این میان هرچه استدلال کنید که رجوی بد شده است واقعیت جدا شده ای امثال شما را آنگونه که رجوی برای بیرون بی اطلاع و درون مسخ شده و برای دنباله روهای جیره خوارش در شورا و البته دنباله روهای کور، تشریح میکند نمیتواند عوض کند.

  

جدا شدگان باید بتوانند اگر قلمی دارند ریز علت جداشدنشان را افشاء کنند

  

“اول من و شما باید برای خودمان روشن کنیم که چرا از قطار ننگین مسعودرجوی  پیاده شده ایم، رجوی دجالگرانه مدعی است در حال مبارزه!! است ما اگر میخواهیم جدا شویم باید مشخص کنیم که آن قطاری که از آن پیاده شده ایم به ترکستان میرود.” وهر کس در حد توان خود بطور ریز مشخص کند که رجوی مبارزه که نمیکند ضد مبارزه است، چه در درون و چه در بیرون.

قطعا از سربازان وطن که در یک توطئه مشترک اطلاعات ارتش صدام حسین و فرقه رجوی فریب خورده و اسیر این تشکیلات شدند هیچ چنین انتظاری نیست، با این وجود شاهدیم که آنها که حتی سواد نوشتن و خواندن هم ندارند، با دل و جان در حال افشای عملکردهای رجوی و حتی نقد خود درفریب خوردن از رجوی هستند. اما در مورد ژورنالیستهای مدعی بویژه آنها که سوابق بدی چه در ایران وچه در هنگام جدا شدن از خود باقی گذاشته اند، که مورد سوء استفاده حداکثری رجویست، سوالاتی مطرح میشود.

  

سوالاتی از جمله اینکه، “چـــــرا تشکیلات سیده النساء العالمین (القاب مسعودرجوی به قوادش مریم رجوی) را ترک کردی؟ شما که قبلا به رجوی التماس میکردی بگذارد از اشرف در عراق به ایران بروی، ویا خواستار رفتن به اروپا بودید، ولی حالا که پایت به اروپا رسیده مرتب شعار سرنگون رژیم را میدهی! مگر در آن تشکیلات چه شعاری میدادند که جدا شدی؟ ایرادشان چه بود؟ از کی به این ایراد پی بردی؟ از زمانیکه پی بردی چه اقداماتی برای جلوگیری و یا بصورت انتقاد در تشکیلات مطرح کردی؟ شما که در زمان حضورت در تشکیلات درمورد جنایاتی که از روز اول انقلاب 22 بهمن توسط سازمان مجاهدین تا روز جدایی شما صورت گرفته حتی یک انتقاد در کارنامه ات ن نیست. یا وقتی هم خواستی جدا شوی شما را با سلام و صلوات با تاکید خودت بر بریدگی از مبارزه و رفتن به ایران به تیف و یا به پاریس اعزام کردند و در خارجه هم مستمری ماهانه از مسعود رجوی دریافت میکردی” لازم است حتی برای رهایی خودت از گرفتاری فکری رجوی به سوالات حیاتی فوق پاسخی بیابید.

  

در صورتیکه  همان زمان اعضای جدا شده مقاومی که منتقد رجوی در تشکیلات بودند، وقتی میخواستند جدا شوند سر از سلولهای انفرادی در اشرف در میآوردند و بعد هم به زندانهای ابوغریب عراق تحویل  میشدند و یا اگر میتوانستند فرار کنند و به خارج بیایند، با مزدور خواندن آنها رجوی را همراهی مینمودید و متاسفانه میکنید. وعضو شورای ملی مقاومتش هم بودید .

  

تازه وقتی هم که دیگر کاملا جدا شدید و مستمری ماهیانه هم قطع شد باز هم در کوبیدن اعضای مقاوم جدا شده که در اشرف قلع و قمع شده بودند و توانسته بودند به هر وسیله خود را به خارج برسانند، برای شتشوی خودتان، در ترور سیاسی جداشدگان مقاوم آتش بیار معرکه و همراه رجوی بودید و متاسفانه هنوز هم هستید.

  

 اینها همه سوالاتی است که بطور طبیعی هم برای نسل های جوان مطرح است و هم رجوی بجد با ادعاهایی که در فوق آمد بدان دامن میزند و از جداشدگان امثال شما و با کوبیدن شما مبتنی بر استدلالهای دروغین خود بعنوان سرمایه لاپوشانی جنایاتش استفاده میکند.

  

 ما و شما باید بتوانیم صادقانه نشان دهیم نه در کلام و بگونه ای ژورنالیستی، بلکه با مباحث شناخت شناسانه، ما و نسل ما چه ضعفهایی داشتیم (تا نسل جدید از آن ضعفها فاصله بگیرند و یا به رفع آن اقدام کنند)، رجوی و دیکتاتورهایی مانند او چگونه و با چه مکانیزم هایی از ضعفهای نسل ما استفاده کردند و جنایات 42سال گذشته را مرتکب شدند. مکانیزم های درون تشکیلاتی دروغها و شعبده بازیهای ایدئولژیک سیاسی و عملیاتی و…همه و همه باید روشن گردد تا هم مشخص شود که:

  

علیرغم این که ما ضعف فردی بسیار داشتیم و داریم ولی هیچ انگیزه ای جز سعادت مردم ایران در سر نداشتیم. تاسف آور اینکه، هرچه “انگیزه های مبارزاتی مبتنی بر جهل” و یا “انگیزه های مبتنی بر نفرت و کینه” بیشتر و عمیقتر بود، تا اینکه مبتنی باشد بر خرد و اندیشه ورزی، فکر و دانش تشکیلاتی-سیاسی-تاریخی، اصول دمکراتیک، حقوق انسانی، و… باعث میشد ما را عمیقتر در دام رجوی گرفتار شویم که شدیم.

  

ژورنالیسم حاکم بر افشاگریهای زنان جدا شده از فرقه رجوی

دشمن محمدرجوی نه رژیم که رجوی استبا وجود اینکه رجوی شروع کرد به کوبیدن شما، باز دو پهلو به رجوی نصیحت میکردید تا به راه راست بیاید و برایش جداشدگان مقاوم را میکوبیدید. با شناخت عمیقی که از رجوی نزد نگارنده است، به محمد رجوی پسرش که جدا شده است نوشتم که دشمن تو نه رژیم که پدرت است. دیدیم که بعد از مدتی چه بلایی میخواست برسر فرزند منتقد خود بیاورد که دادگاههای نروژ مانع شدند و رجوی را محکوم کردند. در مورد شما نیز به تدریج که رجوی با تیغ آخته تری بجانتان افتاد کم کم واقعیت رجوی بر عدم شناخت شما از رجوی و بر بعضی تعصبات تشکیلاتی و ته مانده های دوران جاهلیت غلبه کرد. تا حرفهای جداشدگان مقاوم و اینکه بابا این امام زاده که نه بلکه خدای خود خوانده قابل نصحیت نیست را کمی باور کنید. رجوی که در تاریخ ایران از بدو حکومت قاجار با رکورد خود و کشور فروشیِ بیشتر بجان ایرانیان نخبه افتاد، سقفی زده که در جهان بی نظیر است که فکر نمیکنم تا قرنها کسی بتواند رکورد او را در مزدوری و بی پرنسیپی بشکند، و از این رو  سر آمد همه مزدوران عالم و  سرآمد در شکنجه گری و قاتل و سرکوبگری سیستماتیک تشکلاتی است.

تبدیل اعضای مجاهد به پدوفیلی و همجنسگرا توسط مسعودرجوی

همزمان با تجاوز به ناموس زنان مجاهد آنچه همه خوبان از رذائل تک به تک دارند او در خود بصورت یکجا جمع کرده است. بگذریم از اینکه با چنگ انداختن بر زنان عضو و فشار به مردان، از یک نسل به اصطلاح مبارز، عده ای پدوفیلی و همجنسگرا و… ساخت. خدا شاهد است اینها اتهام نیست. طوریکه کودکان مجاهد گرفتار در این تشکیلات قرانیان آن شدند. شما در اوج بی پرنسیپی ژورنالیستی و هم راستا با رجوی با هزار مارک و لجن پراکنی چه در دل چه در نوشته ها و گفته ها علیه زنان شجاعی که تعرض جنایاتکارانه رجوی به زنان را افشاء میکردند را آنهم با اما و اگر با زدن اتهامات ترشح کرده از اذهان بیمار، بتدریج با آب شدن یخهای فکریتان، کم کم بارو کردید و شروع به فاصله گرفتن جدی تر از رجوی نمودید.

میدانید با اتهامات کثیف زده شده به این زنان شجاع چه رنجهایی بر رنجهای این زنان افزودید؟ میدانید چه نمکهایی بر زخمهای تاریخی این زنان پاشیدید؟ زنانیکه با شجاعتی تاریخی بدست خود برای نجات زنان آینده ایران از طاعون رجوی با افشاگری نزد شما بخیال همیاری شما تیغ شرف و مردانگی را بلند کردند، شما اما بجای دفاع از آنها، تیغ مردانه را بر روح و جان خودشان فرود آوردید؟ این خودِ آلوده به رجوی را اینجاها باید ببینید شاید عرق شرم بر پیشانی بنشیند! عباس داوری یکی از موجودات مسخ شده ای است که میزکارش مملو بود از گزارشات تجاوز به کودکان و روابط نا مشروع بین زنان و مردان.

  

بی پرنسیپی ژورنالیستی این بود که همان افشاگریهایی که زنان ومردان جدا شده از فرقه رجوی به قیمت هیثیت خودشان که توسط رجوی در همکاری با شما پایمال شد و میشود، را نه تنها تائید نکردید بلکه بعدا بنام خود و یا بدون تائید و انتقاد از خود باز نشر نمودید و ضمنی  قبول کردید. و فرصت طلبانه نام این ژورنالیسم و بی پرینسیپی را مرز داشتن با رژیم خواندید.

 

شتشوی خود تحت اتهام زنی رجوی صفتانه به جدا شدگان

سالیان برای شتشوی نا جوانمردانه خود در همکاری با رجوی، جدا شدگان را خرد و خمیر کردید. میدانید چند صد نفر بعد از زندان و شکنجه در محاکمات معروف به میدان میله ای در قرارگاه باقرزاده از جمله نگارنده و فتح الله فتحی، علی حسین نژاد، مهدی افتخاری، و.. که اعتراض و انتقادشان را که اختناق رجوی اجازه نمیداد بگوش کسی برسد را نوشته و به تابلوهای عمومی قرارگاه اشرف زده بودند، و بسیاری اعضای تیمهای عملیاتی صرفا بدلیل سرپیچی از جنایات رجوی، توسط مسعود رجوی به اعدام محکوم شدند؟

  

شما آنها را با بریده و مزدور خواندنشان برای رجوی، دوباره محاکمه و اعدام سیاسی میکردید، تا همه همدستیها و سازش کاریهای خودتان در گذشته با رجوی را معترف نشوید و رویش را همچون رجوی با تابلو مبارزه با رژیم میپوشانید.

  

رجوی نیز که همه اهرمهای مربوط به گنده کاریهای شما را با هزار دورغهایی که رویش گذاشته و در دورن تشکیلات و برای هواداران نا مطلع خود در بیرون و شورایی های جیره خوارِ خود فروخته بخوبی مطرح و جا انداخته بود از همراهی شما در مزدور و بریده و خائن خواندن اعضای  مقاوم جدا شده بدست بخشی از به اصطلاح جدا شدگان حداکثر استفاده را میکرد و میکند. در صورتیکه امروزه جهان و خودتان شهادت داده اید که تمامی افشاگریهای جداشدگان مقاوم نه تنها درست و دقیق بوده که یک از میلیون حقایق تبهکاریهای رجوی نیست. 

واقعیت جداشدگان مقاوم

رجوی که هیچ بهانه و اتهام و انگ به اصطلاح مبارزاتی، در پرونده و پروسه اعضای مقاوم جدا شده نمییابد، از این رو نمیتواند علیه آنها برنامه های گسترده تبلیغاتی بسود خودش جهت تحمیق شورایی ها و هوادارانش بسازد. رجوی تنها گافی که از نگارنده علم میکند این گفته است که نگارنده اعلام کرده است:

  

 “طی دو قرن اخیر علیرغم همه زشتیهایی که ایرانیان تجربه کرده اند، شاید تنها و بزرگترین اقبالی که به مردم ایران روی کرده، تست و آزمایش شدن فرقه رجوی طی چهار دهه گذشته به قیمت هوشیاری مردم ایران و نابودی گذشته و حال و آینده و جان هزاران زن و مردی بود که فریب بهشت زمینی خدای خود خوانده ای بنام مسعودرجوی را خوردند، میباشد.”  

و یا با نعل وارونه زدن و با توسل به دروغ مدعی شده نگارنده در وسط مبارزه آنجا را ترک کرده ام. ولی نمیگوید در اعتراض به کشف زندانی که در وسط قرارگاه اشرف کشف کرده بود و در اعتراض به ضرب و شتم های علنی معترضین در وسط یکان سه بار درخواست خروج از چنین تشکل استبدادی و سرکوبگر را داد و ترتیب اثر داده نشد، مجبور شد که درخواست ترک چنین جهنمی را به تابلو عمومی قرارگاه بزند تا رجوی را مجبور کند شب قبل از تشکیل جلسه شورا در بغداد به آن رسیدگی کند و ده سال زندان به نگارنده بخاطر اعتراض به شکنجه و زندان و فساد اخلاقی که چندین سال بود جریان داشت بدهد.  که دوسالش در اشرف و هشت سالش در ابوغریب باید طی میشد.

  

در نتیجه نگارنده را مجبور کرد که وقتی آمریکا به عراق حمله کرد از کاهش قدرت سرکوب رجوی استفاده کرده فرار کند.

 این جدای از هفت سالی بود که بخاطر انتقاد به رجوی در جریان انتخابات محمد خاتمی، به بصره تبعدی شده بود. [1]که هفت سالی که در بصره بخاطر انتقاد و درخواست مجازات رجوی تبعید بودم و روزانه رژیم با خمپاره 120 آسایشگاههای ما را میکوبید و یا با 27 موشک در یک نوبت به موشک میبست، و یا وقتی نا جوانمردانه همه ما را زمانیکه خودش و قوادش مریم رجوی به فرانسه فرار کرده بودند، به حمله به ایران فرستاد تا قتلعام نا تمام خود در فروغ یک را در فروغ دو تکمیل کند و اگر بمباران ستون نظامی آواره و سرگردان، بدون مهمات، بدون غذا و سوخت و البته بدون نیروی کافی(تانکهایی که فقط راننده و یا راننده وفرمانده داشت، نفربری که خالی میرفت بدون نیروی رزمی، توپخانه ای که توپش بجای هشت نفر آموزش دیده دو تا سه نفر که 50% آموزش ندیده و شلیک نکرده بودند)  ما توسط نیروهای ائتلاف نبود امروز هیچکدام از ما زنده نبودیم و رجوی عکسهای همه ما را بعنوان “مجاهدین کبیر” در بازار شام شهید فروشیش برای نئوکانهای “بسیار محترم” نصب و برایمان اشک تمساح میریخت، اما بازگو نمیکند که آن زمان خودش و قوادش در راحت اروپا لمیده بودند و به سلامتی رزمندگانیکه برای قتلعام و تولید سریال جدید عاشورا با فریب اینکه خودش در راس ستون است فرستاده بود شبهای رقص رهایی را اجرا و یک آروق هم رویش میزد. 

و در کنار نوشته فوق، نشر یک عکس بر گرفته از فیس بوک شخصی نگارنده با دوستانم در تهران در مقابل قبرستان ابن بابویه شهر ری در جریان تهران گردی برداشته شده بود، ابتدا ناشیانه زیرنویس کند، “عکس داود باقروند ارشد که از داخل بدستمان رسیده در حال آموزش در مسجدی در تهران را نشان میدهد” که وقتی نگارنده طی افشاگری به دزدیدن عکس از فیس بوک شخصی و اینکه مسجد که نه بلکه قبرستان معروف بزرگان و ملیون ایران ابن بابویه است اشاره شد، مجبورشدن شرمگینانه و  وقیحانه زیر نویس را عوض کرده و توضیح جعلی “عکس از داخل کشور بدستشان رسیده” را حذف کنند. 

واقعیت اعضای مقاوم جدا شده که به محاکمه کشیده میشدند این است که همه اعضای جدا شده و نشده سازمان، چه در طول کار سازمانی طی چندین دهه، چه در جریان محاکمات، روحیات و رویکرد و رفتارشان، مایه گذاریشان چه در رابطه با بقیه اعضای سازمان و تحت فرماندهیشان و چه در مبارزه آنها با استبداد و سرکوب و فساد و زندان درونی تشکیلاتی مسعودرجوی را دیده اند، بویژه که در نهایت نیز یا از زندان اشرف فرار کرده اند و یا با شل شدن چنگالهای رجوی بر گردن اعضا بعد از اشغال عراق توانسته اند فرار کنند. از این رو رجوی جایی برای هرزه درایی نسبت به آنها ندارد. الا برچسب زدن. 

مدد رسانی به رجوی توسط جداشدگان شرمگین

اما رجوی با تکیه به ضعفها و رویکرد سست در جریان جدا شدن از فرقه رجوی از امثال شمایان، بعلاوه دروغهای شیادانه ای که این سالها شاهدیم به جداشدگان نسبت میدهد. شما را میکوبد و مخاطب بی اطلاع را بخوبی قانع میکند که شما بریده هستید. آنوقت دیگر نیازی به کوبیدن اعضای مقاوم جدا شده نیست چرا که متاسفانه شما اینکار را برایش میکنید. آنهم در شتشوی خود از عملکرد ضعیفتان در تشکیلات بویژه هنگام جدایی، طوریکه رجوی توانسته به شما آنرا القاء کند و شما باور نموده اید (چون هنوز نخواسته در مدار ارزشهای رجوی بدورش طواف میکنید) که ضعف مبارزاتی داشته اید و اشکال از  رجوی نیست. در صورتیکه از نظر نگارنده 90% مقصر شخص رجوی است. در هر مورد (چه زن و چه مرد عضو) نگارنده با تجربه چندین دهه کار تشکیلاتی میتواند با دلیل و استدلال و استناد به شیوه های مغزشویی متداول رجوی اثبات کند که مقصر سیستم توتالیتر و ضد دمکراتیک و روشهای فاشیستی فرقه ای سرکوب رجوی مقصر بوده و شما بریده نبوده اید،. اینهاست بخشی از سود کلان شما برای رجوی. بله شمایان اگر میخواهید این سود رسانی کلان را از او بگیرید لازم است با رویکردی رادیکال کالبد یک گرفتار در دام رجوی را بشکافید  تا زمانیکه خودتان را حفظ میکنید در واقع از عملکردتان در تشکیلات رجوی دفاع میکنید، در صورتیکه اگر عملکرد شما در تشکیلات درست بوده فراموش میکنید که رهبری آن با رجوی بوده و نظم استبدادی و خونینی که براه انداخته بود شما از اوست که دارید دفاع میکنید. والا باید بتوانید با تشریح یک خودی که گرفتار سیستم ظالم و استبدادی و ضد دمکراتیک ومافیایی بوده باید بتواند نشان دهد که: 

  1. چرا نمیتوانستید هیچ انتقادی نسبت به جنایات مسعود رجوی زمانیکه در تشکیلات رجوی بودید در کارنامه تان ثبت کنید. مگر م بارون را در کنارتان خود کشی نکردند، مگر کمال رفعت صفایی را به روزگاری که دیدی نینداختند؟ مگر مهدی تقوایی را نمیدیدید؟ مگر مهدی افتخاری را شاهد نبودید؟ مگر علی زرکش را ندیدی؟ مگر شاهد به خود را به آتش کشیدن فرزندان نوجوان اعضا بر اثر فشارهای طاقت فرسای رجوی نبودید؟ مگر شاهد کشتن دختر نوجوان محمدی فرزند یکی از اعضاء با سلاح نبودید؟ مگر پرویز یعقوبی را ندیدی؟ مگر دستگیری و شکنجه دسته جمعی 720نفر از اعضا را در روستای منصوری شاهد نبودید؟ و هزاران هزار موارد دیگر از جمله تبدیل تشکیلات مجاهدین به حرمسرای مسعودرجوی تحت عنوان انقلاب ایدئولژیک، همه اینها را رجوی با چه مکانیزمی بود که میتوانست اعضاء را به این فلاکت بکشاند؟ گناه اعضا مبارز بودن بود یا…؟
  2. با جزئیات نشان دهید که رجوی با چه مکانیزمهایی فرماندهان امثال حسین ابریشمچی را به شکنجه گران و قاتلین چه مردم ایران وچه اعضای مقاوم منتقد سازمان تبدیل میکرد.
  3. با حزئیات نشان دهید که آیا مسعود رجوی آنگونه که مدعی است در حال مبارزه با رژیم برای مردم ایران است؟
  4. اگر هست؟ پس شما چرا از مبارزه بریدید؟
  5. اگر مبارزه برای مردم ایران نمیکند، باید با ریز جزئیات بگوئید چرا؟ و رد کنید مبارزه ادعایی رجوی را.
  6. تشریح کنید که رجوی از کی از مبارزه منحرف شده است؟ نقطه انحراف کجاست؟ از فاز سیاسی است؟ از فاز 30 خرداد و تروریسم است؟ از رفتن به عراق و خودفروشی به صدام است؟ کجاست؟
  7. چگونه شما را مجبور کرد تا آخرین لحظه جدایی و حتی بعد از جدایی نیز تحت حمایت مالی رجوی به همکاری با او ادامه دهید؟ اگر آنچه امروز در مورد رجوی میگوئید درست است (که هست) به نسل جوان بگوئید که چه خطاهایی شما را به این اشتباه و کشاند و رجوی چگونه این ظرفیت ضد دمکراتیک و ضد انقلابی و ضد میهنی و… را در شخص شما و دیگر اعضا ایجاد میکرد، تا نسل جدید چشمش باز شود و فریب چنین دجالگریهایی را در آینده نخورد. کوبیدن اسلامی که رژیم خودش در افکار 96% مردم خرد و خاکشیرش کرده دردی از جوانان به در نغلطیدن به دام تشکلهایی مانند رجوی دوا نمیکند. چون رجوی که خود اسلامش هزاربار مرتجع تر از اسلام حاکم است و شما خوب میدانی از آنجا که مطلقا برای رسیدن به قدرت است که تلاش میکند و از این رو هیچ پرنسیپی همچون یک تبهکار ازنوع سازمان یافته ندارد، مرتب مانند بوقلمون رنگ عوض میکند و دجالگرانه شعارهای چپ روانه میدهد و فریبکاری میکند.
  8. هیچ گاه مشخص نکردید که رجوی از چه زمانی قابل جدا شدن بوده و دیگر نباید با اوهمکاری میشده.
  9. ریز جزئیات نقطه انحراف رجوی از یک مبارزه انسانی و تبدیل شدن به دشمن مردم ایران کجا بوده.
  10. ریشه های این انحرافات کجاست؟
  11. اگر در زمان حضور شما و همکاری شما این جنایات صورت گرفته، چرا به همکاری ادامه یافته مکانیزمهایی که تشکیلات رجوی بکاربرده تا این همکاری دوام یابد چیست؟ چه ضعفهای انسانی منجر به گرفتار شدن در چنین دامهایی میشود.
  12. ایرادات و کمبودهای فکری و مطالعاتی و تجربی و… خودتان چه بوده است که کماکان نه کار بلکه فداکاری در چنین فرقه جنایتکاری ادامه یافته؟
  13. آنها که شعر یا “کتابهای شعر” در وصف ضحاک این فرقه به رشته شعر و نصر در آورده اند،چه مشکلاتی، چه کمبودهایی در چه زمینه هایی باعث آن شده است. ضعفها و کمبودها، بویژه چه مکانیزمهای فرقه ای ضد دمکراتیک، نافی حقوق انسانها، چه ضعفهای ساختاری گروهی،چه خط و مشی های غلط سازمانی، سیاسی، ایدئولژیک منجر میشود که انسانهایی را مبتنی بر ضعفهای درونی وادار میسازد که تبدیل به رعیت های بی حق و حقوقی شوند که جز چریدن و بیگاری کردن و حداکثردر راه ظل السلطان تشکیلات تلف شدن هیچ حقی دیگری نداشته باشند.
  14. آموزه های شما برای نسلهای جدید کدام است که دوباره بدام مسعودرجویها نیفتند؟ و اگر افتادند چه علائم و نشانه هایی باید ما را نسبت به چاه در مسیر هوشیار کند؟
  15. چرا بسیاری در درون تشکیلات از جنایات درون تشکیلاتی بی خبر میماندند؟ و چرا آنها که مشاهده میکردند قادر نشدند بطور موثر جلوگیری کنند؟
  16. چرا تمامی اعضاء سازمان در تمامی سطوح سازمانی بطور مطلق از تمامی فرایندهای تصمیمات سازمانی مانند امور تشکیلاتی، سیاسی، نظامی و ایدئولژیک و چه تاکتیکی و چه استراتژیک بی اطلاع و محروم بودند.

 

براستی وقتی تکلیف به اصطلاح پیشتازان در مواجهه با ظلم تشکیلاتی و جنایات “تشکل خودی” اینگونه است از مردم ساده ایران چه انتظاری میتوان داشت؟ کدام آگاه ترند؟ آنها که الان در کف خیابانها مجاهدت میکنند یا امثال کسانیکه با ادعای مجاهدت در فرقه رجوی در مقابل همه ظلم و ستمهای تشکیلات فرقه ای و همه وطن فروشیها او برای چند دهه سکوت کرده اند. تفاوت آگاهی مردم کف خیابان با این به اصطلاح مبارزین روشن است؟ از این روست که گفته میشود نیاز نیست کسی نسبت به مبارزه با رژیم مردم ایران را آگاه کند. باید آنها را نسبت به دامهای گسترده شده در مسیرش نسبت به نکبت فرقه رجوی آگاه نمود.

 

 افشای تبهکاری شعاردادن های چپ نمایانه رجوی

 

آیا هرکس شعار مرگ بر حاکمیت داد میتوان گفت دمکرات است؟ آیا هرکس شبانه روز هم شده دادخواهی اعدامهای ها را کرد خود دمکرات و آزادیخواه است؟ بدون اینها  چیزی جز ژورنالیسم و مطرح کردن خود و دامن زدن دوباره به فریب و نیرنگ چیز دیگری باقی نمیماند؟

 

البته اینگونه کینه توزیها ضد دمکراتیک اهمیتی از زاویه نگارنده ندارد، جز اینکه از سویی نشان میدهد که رجویسم و بی محتوایی مبارزاتی (ژورنالیسم) تا چه عمقی جامعه ایرانی خارج کشور را فرا گرفته و تهدید میکند. از سوی دیگر و شاید مهمتر و خطرناکتر روحیه سازشکاری و رویکرد غیر نقاد بین شما عناصر به اصطلاح آپوزیسیون و همقطارانتان با نمایش همان روحیه وحدت ضد دمکراتیک درون تشکیلاتی به قیمت نابودی آزادی، دمکراسی و حقوق بشر را که در مقابلِ آنچه “خودی” تلقی میشود با بستن آگاهانه چشم ها و در گذشتن از ایرادات منتسب به کلوپ خودی شاهد بودیم. و اینگونه فاجعه  رویکرد فرقه ای همچون  فرقه رجوی را در بیرون نیز تکرار کردید. این همان عقب ماندگی است که نشان از نبود فرهنگ دمکراتیک و فکر و اندیشه نقاد دارد. مستبدین از مادر مستبد زاده نمیشوند، آنها را بویژه آنها که به خود شیفتگی خود نیز معترفند اطرافیان با رویکرد غیرنقاد پرورش میدهند. یک روشنفکر مسئول باید همواره تیغ نقدش کشیده باشد چه رو به خودش چه رو به بیرون خودش تا مسعودرجویها دوباره بازتولید نشوند. این است معنی روشنفکری غیر ژورنالیستی غیر کاسبکارانه.

این همان وحدت ضد انقلابی ضد دمکراتیکی است که رجوی نیز میخواست و شما در بیرون دوباره در بین خودی هایتان سازی و جاری میکنید. و به هر مزخرفی به به و چه چه میگوئید و لایک میکنید. فردا نیز در حاکمیت این فرهنگ یعنی دار و درفش و زندان و … چشمهاینتان را باز کنید. شیب همه ایرانیان به تولید استبداد ، پرورش و پرستش مستبد است. که به نمایش گذاشته شده است.

 همانطور که ضدیت کور با شاه فاجعه بار میتواند باشد، ضدیت کور با رژیم حاکم نیز فاجعه بار است، ضدیت کور حتی با رجوی هم فاجعه بار است. همه این رویکرد ضدیت کور آن روی دیگرش وحدت صوری بین آنچه خودی تلقی میشود است.   

 

 تکرار تاسفبار تاریخ

 

 

بعد از به توپ بستن مجلس مشروطه توسط محمدعلی شاه، یحیی دولت آبادی از رجال سیاسی مذهبی را تبعید میکنند که میرود به استانبول در آنجا انجمن سعادت[2]انجمن سعادت یکی از نهادهای مشروطه‌خواه بود که پس از رویداد به‌توپ‌بستن مجلس، به دست گروهی از بازرگانان مشروطه‌خواه تبریزی در استانبول تاسیس شد. این انجمن، اخبار آذربایجان را به گوش روحانیان نجف و سایر نقاط دنیا می‌رساند و در جمع‌آوری کمک‌های مالی برای پشتیبانی مالی از مشروطه‌خواهان نقش مؤثری ایفا می‌کرد. بعضی از علمای نجف ضمن برقراری ارتباط با انجمن سعادت، به بازرگانان اجازه داده بودند که برای کمک به مجاهدان در محاصره تبریز، تحت عنوان اعانه، کمک مالی جمع کنند. را میبابد که در حمایت از جنبش مشروطه بسیار فعال است ولی بسیاری از ایرانیان بویژه فرهیختگان ساکن استانبول در آن فعال نیستند. تلاش میکند بعد از اطلاع ازاینکه بعد از پیروزیهای ستارخان در تبریز، قشون روسیه تزاری وارد مرزهای ایران شده، تلاش میکند جمع ایرانیان غایب را به انجمن سعادت بکشاند و یک اتحادی بزرگتر شکل بدهد. وقتی جمع میشوند معلوم میشود هرکسی ساز خود را میزند طوریکه کار در انجمن سعادت به معارضه میکشد!!! وی سپس میگوید:

من تصور میکردم در این شهر[استانبول] با این اشخاص میشود کارکرد، تغییر حاصل شود، میفهمم ایرانیان خارج هم از جنس ایرانیان داخل هستند، بلکه در غربت لاف زنی و خود پسندی آنها زیادتراست. دولت آبادی یحیی، حیات یحیی، چاپ نشرکتاب، جلد سوم از دوره چهار جلدی ص38
دولت آبادی یحیی، حیات یحیی، چاپ نشرکتاب، جلد سوم از دوره چهار جلدی ص38

 

این سطور را مبارزین مشروطه امثال یحیی دولت آبادی در سال 1287 شمسی یعنی 112سال قبل نوشته است. درد آور نیست که هنوز پاشنه خارجه کشوریها و ما ایرانیان به همان پاشنه میچرخد؟

 

در نهایت اینکه: علت پرداختن این میزان رجوی به شما و امثال شما سود کلانی است که از این پرداختن میبرد. مخاطب اصلیش نیز نه افراد بیرون تشکیلات که افراد تحت اسارت فرقه ننگین خودش در درون و بیرون فرقه و شورای کذایی است. باید این سلاح و بانک ضد انقلابی او را از او با انتقاد درست از خودمان و جا نگذاشتن برای سوء استفاده رجوی از بریده مزدور معرفی کردن جدا شدگان، گرفت. تا زمانیکه اولویت اصلی نه مردم ایران و آینده آن بلکه جنت مکان نشان دادن خود باشد که مارک مزدوری رجوی ساخته را نخورد. یعنی کماکان به رجوی و مارکهایش اصالت میدهد، بنابراین در همان مدار فکری رجوی و تائید ضمنی جایگاه رهبر عقیدتی او در ساختن الگوهای مبارزاتی هستید.

 

 برای جداشدگان مقاوم از فرقه رجوی وقتی توسط دژخیمترین دشمن ایرانی که در مزدوری آشکار برای عراق وعربستان جوانان میهن را با افتخار در شهرها ومرزها و در تشکیلات میکشت، تا شاید به قدرت برسد ودر مزدوری اسرائیل برای مقبول کردن خودش برای همان امپریالیستها اسرار کشور را لو میدهد، مزدور خوانده شدن، توسط یک ضد ایرانی، ضد دمکراسی، ضد آزادی، ضد حقوق بشر، ضد زن و مرتجع بیمار خود شیفته ای که خود را خدا میداند، بالاترین افتخار است.  

اگر برای کسی این درک نشده باشد کماکان در مدار رجوی حرکت میکند. ژورنالیسم در فقدان پرنسیپ های دمکراتیک آنقدر شیرین است که بعضا اجازه نمیدهد که جدا شده به وظیفه خود قیام کند و ضمن فاصله گرفتن از کرده هایش در همکاری با رجوی با تشریح نمونه خودش به ظهور دوباره استبداد مذهبی – فاشیستی متکی به تشکلهای ضد دمکراتیک در ایران یکبار برای همیشه پایان دهد.

 

نجات موشهای کور در شورای ملی مقاومت

 

تا نوبت به سوال کردن از رجوی از درون تشکیلات و بویژه در شورایی که میدانی فساد سرتاپایش را گرفته برسد. به اینکار، شورایی های جدا شده باید اهتمام ورزند. افشای رجوی از روز اول و نقد خودمان که چرا همراهی کردیم. بدون این صداقت نمیتوان مدعی حقوق مردم و مبارز و دمکرات بودن شد.  همه شورایی های گرفتار در فرقه رجوی، اگر شرفی در آنها باقی مانده باشد اینگونه جدا میشوند نه با اینکه مردم ببینند جدا شده ای سی سال درخدمت رجوی باشد وکلمه ای دم نزند رئیس فلان کمیسیون هم باشند و تازه وقتی جدا میشوند با کلی احترام به جنایتکاری که حد و مرزی در رفتار داعشی نمیشناسد نامه انفصال بنویسند!!؟؟ واین آتو را به رجوی بدهند که به آنها مارک “یک شبه منتقد شده اند” بزند. این میشود سرمایه رجوی به مزدور خواندن منتقد. و خفه کردن بقیه در درون شورا که تا بحال سکوت کرده اند. اما اگر این عزیزان از خود انتقاد درست بکنند اسیران در بند رجوی هم راه بیرون رفت شرافتمندانه را می بینند. بزرگترین زنان و مردان کسانیند که ظرفیت نقدهای بزرگ را از خود و از همقطارانشان دارند. اینها هیچگاه به خیانت به مردم و کشورشان کشیده نمیشوند حتی از اشتباهات مهلکی بکنند. رجوی بریده ای به تمام عیار بود که به بجای نقد خود به خیانت کشیده شد. نباید راه او را رفت.

 

 داود باقروند ارشد

آبان  1400

References   [ + ]

1. که هفت سالی که در بصره بخاطر انتقاد و درخواست مجازات رجوی تبعید بودم و روزانه رژیم با خمپاره 120 آسایشگاههای ما را میکوبید و یا با 27 موشک در یک نوبت به موشک میبست، و یا وقتی نا جوانمردانه همه ما را زمانیکه خودش و قوادش مریم رجوی به فرانسه فرار کرده بودند، به حمله به ایران فرستاد تا قتلعام نا تمام خود در فروغ یک را در فروغ دو تکمیل کند و اگر بمباران ستون نظامی آواره و سرگردان، بدون مهمات، بدون غذا و سوخت و البته بدون نیروی کافی(تانکهایی که فقط راننده و یا راننده وفرمانده داشت، نفربری که خالی میرفت بدون نیروی رزمی، توپخانه ای که توپش بجای هشت نفر آموزش دیده دو تا سه نفر که 50% آموزش ندیده و شلیک نکرده بودند)  ما توسط نیروهای ائتلاف نبود امروز هیچکدام از ما زنده نبودیم و رجوی عکسهای همه ما را بعنوان “مجاهدین کبیر” در بازار شام شهید فروشیش برای نئوکانهای “بسیار محترم” نصب و برایمان اشک تمساح میریخت، اما بازگو نمیکند که آن زمان خودش و قوادش در راحت اروپا لمیده بودند و به سلامتی رزمندگانیکه برای قتلعام و تولید سریال جدید عاشورا با فریب اینکه خودش در راس ستون است فرستاده بود شبهای رقص رهایی را اجرا و یک آروق هم رویش میزد.
2. انجمن سعادت یکی از نهادهای مشروطه‌خواه بود که پس از رویداد به‌توپ‌بستن مجلس، به دست گروهی از بازرگانان مشروطه‌خواه تبریزی در استانبول تاسیس شد. این انجمن، اخبار آذربایجان را به گوش روحانیان نجف و سایر نقاط دنیا می‌رساند و در جمع‌آوری کمک‌های مالی برای پشتیبانی مالی از مشروطه‌خواهان نقش مؤثری ایفا می‌کرد. بعضی از علمای نجف ضمن برقراری ارتباط با انجمن سعادت، به بازرگانان اجازه داده بودند که برای کمک به مجاهدان در محاصره تبریز، تحت عنوان اعانه، کمک مالی جمع کنند.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

 
error

Enjoy this blog? Please spread the word :)

RSS20k
دریافت مطالب جدید از طریق ایمیل5k
مارادر فیسبوکتان به اشتراک بگذارید12k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید14k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید
extra smooth footnotes