قسمت دوم: پاسخ تشریحی به سوالِ، آیا مجاهدین تغییر کرده اند؟ رویکردشان به جنبش مهسا

مسعودرجوی و تغییرات شگرفش، رویکردش به جنبش مهسا و دیگر گروهها

آیا اعضاء مجاهدین سرمایه اند یا قربانیان مغزشویی نیازمند درمان

توضیحات تشریحی در مورد سوال ناقص مانده، آیا اعضای مجاهدین سرمایه اند یا...

پرگار بی بی سی با سازمان مجاهدین چه بایدکرد؟ با شرکت داود باقروند ارشد

برنامه پرگار با شرکت داود باقروند ارشد

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

گندزدایی جامعه سیاسی خارج کشور

Who are Mek cult? An inside report for the first time by defected High-ranking Mek and NCRI member.

An inside report for the first time by an ex-high-ranking member of Mek and NCRI based on the Mek’s own publications and ... Who assassinated the Americans in Tehran? Mek and Spying for Russia Did CIA destroy Mek-Russia spy net? How Mek retaliated? Seizure of US Embassy in Tehran? Mek’s Islamist Revolutionary Courts Mek and the Children in the Combat Mek and Saddam Hossein of Iraq and Saudi Arabia Mek as Assassinators Who is the head wife in Mek Leader’s Harem? Have they changed? How Maryam Rajavi deceives the western world? How Mek terrorism differs to ISIS and Al Qaeda terrorism? Why Mek is more dangerous? Use of 10-year-old children in combat by Mek. Who are the wives of the harem of the Caliph of the Mek? Mek’s planed courts and justice for their Islamic State describe by its Calipha. How the world can protect itself against terrorism?

مصطفی رجوی پدرش مسعودرجوی را به دادگاه کشانده است

در مطلب سپتامبر 2020 نیز تحت مطلب ” سخنی با مصطفی رجوی” نوشتم که دشمن مصطفی رجوی پدرش است و نه کس دیگر در آنچه مصطفی رجوی بعنوان ورود یا ادامه به مبارزه برای آزادی و… نامید، باید بداند که در این مسیر، دشمن اصلی اش، نه رژیم که مسعود رجوی خواهد بود.

آخرین پست ها

واکـاوی مـزدوری! سلطانی، خـدابنده، عـزتی، حسینی، یغـمایی، کـریمدادی، مصــداقی و پورحسین، منتقدین فرقه مافیایی رجوی. نقد آتشبیاران معرکه مشترک رجوی و سایت رهیافتگان

داود باقروند ارشد عضو علیرتبه سابق مجاهدین و شورای ملی مقاومت

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

محمدرضا روحانی مسئول مستعفی کمیسیون امور ملیتهای شورای ملی مقاومت: مسعود رجوی، ودرخواست اعدام امیر انتظام،حکم اعدام علی زرکش و مهدی افتخاری، دشنام به شاملو ،مرضیه ‌وتهدید جدا شدگان پناهنده در خارج کشور

تقدیم به امیروفا یغمایی که مسعودرجوی مادرش را جلو چشمانش ذبح کرد

مبارزه با رژیم یا فروپاشی درونی فرقه ای داعشی که میلیتاریسیم جهانی برای ایران تدارک دیده است

چرا رجوی نیاز دارد درخواست دیدار با اعضای در اسارتش را به نبرد دین بین فو تعبیر کند؟

افشای حقایق پشت پرده ضدیت با خانواده با اسناد سازمانی توسط داود باقروندارشد از مسئولین خانوادهها در مجاهدین

گسترش وطن فروشی در خارج کشور به سرکردگی رهبر همه وطن فروشان و دشمنان ایران

حمایت از تحریم و حمله نظامی به ایران خیانت به مردم و فاصله گرفتن آشکار از ایران و ایرانی

تحلیل طوفانِ سراسریِ جورج فلوید در آمریکا -داود باقروند ارشد

پایه اجتماعی فرقه رجوی (آمریکای نئوکانها) درحال فروپاشی است و رجوی برای صدمین بار بیگانه پرستیش به گل نشسته است

پربیننده ترین ها

ملاقات با نخست وزیر هلند آقای مارک روته در جریان کنگره سالانه حزب اتحاد احزاب لیبرال اتحادیه اروپا (آلده پارتی) در آمستردام. طی ملاقات ضمن معرفی خودو فرقه رجوی و نقض شدید حقوق بشر توسط این فرقه در آلبانی تشریح شد.

ملاقات با آقای گای فرهوفشتادت عضو پارلمان اروپا و رهبر فراکسیون لیبرالهای اتحادیه اروپا از سیاستمداران عالی و افشای همه ترفندهای فریب فرقه رجوی در زمینه ماهیت این فرقه و فشارها و توطئه هایی که علیه جدا شدگان اعمال میکند.

بنابه دعوت یو ان واچ جنبش نه به تروریسم و فرقه ها در نشست سالیانه حقوق بشر و دمکراسی شرکت کرد. خانم دکتر هشترودی بنا به دعوت جنبش نه به تروریسم وفرقه ها در این نشست شرکت کردند که حضور ایشان باعث خوشحالی جنبش نه به تروریسم و فرقه ها گردید. ایشان ضمن حضورفعالشان در نشست با اعضای عالیرتبه شرکت کننده در جلسه به بحث و گفتگو پرداختند. ازجمله با وزیر سابق دادگستری و عضو پارلمان کانادا آقای ایروین کولتر و از بنیانگذاران یوان هیومن راتس واچ مفصلا به بحث پرداختند. این کنفرانس سالیانه جهت شنیدن گزارشات قربانیان حقوق بشربرگزار میشود. در همین رابطه آقای داود ارشد رئیس جنبش نه به تروریسم و فرقه ها سخنانی بشرح زیر ایراد کردند:

درملاقات با دکترورنر هویر به اطلاع ایشان رسید که: فرقه رجوی در حال تدارک دیدن یک زندان ابدی موسوم به اشرف 3 در ‏محلی دورافتاده میباشد. این محل یک پایگاه نظامی متروکه آمریکایی می باشد با یک فرودگاه و یک سکوی هلی برد کوچک و ‏بخشی از سیستم های داخلی آن مستقیما از آمریکا آورده شده و نصب گردیده اند. از ایشان استمداد کمک شد. ‏

ملاقات با همسر نرگس محمدی در مقر ملل متحد ژنو-------آقای داود ارشد و خانم دکتر هشترودی با همسر نرگس محمدی در این ملاقات آقای تقی رحمانی همسر نرگس محمدی که خودشان نیز چندین نوبت زندان بوده اند از نقض حقوق بشر در ایران گزارشی به کنفرانس ارائه کردند و از تناقضات موجود در سیستم قضایی ایران در جریان محاکمه نسرین محمدی بطور مفصل و جامع سخن گفتند.خانم دکتر هشترودی و آقای مهندس ارشد با ایشان ابراز همدردی کردند و جزئیات بیشتری از موارد نقض حقوق بشر در فرقه تروریستی رجوی که در آن فعال بوده است را برای آقای تقی رحمانی تشریح نمودند.

دادخواهی علیه برده داری پناهجویان در تیرانا همچو لیبی توسط فرقه رجوی در دیدار آقای ارشد با نخست وزیران هلند و اسلووانیا

ملاقات با رهبر حزب دمکراتهای آزاد آلمان (اف پ د) آقای کریستین لیندنر در جریان کنگره سه روزه احزاب لیبرال اروپا در آمرستردام هلند. افشای جنایات فرقه رجوی علیه اعضا و جدا شدگان

آقای ارشد در مورد ادعای فرقه رجوی و حامیانش گفتند چند شاخص آشکار وجود دارد. چرا متحدین آنها بویژه آقای دکتر بنی صدر با پیش بینی سرنوشت آنها در عراق از آنها جدا شدند؟ چرا هیچ ایرانی چه مردمی چه سیاسیون در مراسم آنها شرکت نمیکنند؟ چرا این تشکیلات مجبور است جهت گردهمآیی هایش سیاهی لشکر کرایه کند؟ چرا این تشکیلات در ترس از مردم ایران اجازه نمیدهد با اعضایش درارتباط قراربگیرند؟ چرا ارتباط اعضایش را با جهان قطع میکند؟ چرا تمامی تحلیلگران برحقیقت نفرت مردم از این تشکیلات بدلیل همکاری با صدام را تاکید میکنند؟ چرا باید رجوی در داخل تشکیلاتش زندان و شکنجه برای اعضای خودش راه بیندازد؟ چرا مجبور است برای دریافت حمایت سیاسی هرچند بی ارزش منافع مردم ایران را به کسانیکه خود به کشتن آنها افتخار میکرده است بفروشد و حتی برای چند دقیقه سخنرانی آنها دهها هزار دلار بپردازد؟ چرا حتی عربستان حامی سیاسی و مالی آنها ارزیابیشان از آنها این استکه “هیچ جایگاهی در میان مردم ایران ندارند”؟ چرا در همین پارلمان اعضای سابق منتقدش را بقصد کشت میزند؟ چرا هر منتقدی ایرانی و حتی غیره ایرانی را جاسوس و مزدور رژیم!! میخواند؟ آیا بخاطر همین چرا ها نیست که: وقتی مردم ایران در سراسر کشور جهت خواسته هایشان دست به تظاهرات و اعتراض میزنند هیچ اسمی از آنها نمیآورند؟ آیا این مسئله پیامش غیر از این است که: مردم ایران رژیم حاضر را صد بار به فرقه رجوی ترجیح میدهند. و “تنها آلترناتیو دمکراتیک” جوکی بیش نیست.

خانم دکتر فریبا هشترودی: با یقین میگویم که مجاهدین شکنجه میکنند…. هشترودی1سرکار خانم دکتر فریبا هشترودی یکی از برجسته ترین زنان ایرانی جزء افتخارات ایرانیان در فرانسه، نویسنده و خبرنگار و فعال سیاسی که سابقا عضو شورای ملی مقاومت ایران بوده است که باید ایشان را بیشتر شناخت با علم یقینی در مورد فرقه تروریستی رجوی از درون آن سخن میگوید. وقتی به عمق پوسیدگی تشکل رجوی پی بردم جدا شدم بله

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

آخرین کلام مهدی تقوایی خطاب به مسعود رجوی

مهدی تقوایی از اعضای زندانی زمان شاه تشکیلات مجاهدین، که رضا رضایی در خانه او با ساواکی ها روبرو و خودکشی کرد. و مسئول چاپخانه مخفی سازمان بود. با همسر و دو فرزندش در مخالفت با انقلاب ایدئولژیک بعد از محاکمه اش در عراق به ارودگاه مرگ رمادی عراق فرستاده شدند تا در آنجا بپوسند.

بیانیه 14 تن

بیانیه 14 تن

نیروی خارج کشور چه میخواهد ‏و بیانیه 14 تن

مقالات پربیننده

فرقه ها در میان ما

دانش علمی شناخت و تمیزدادن فرقه از تشکل سیاسی

بدون شناخت علمی از فرقه های خطرناک تحلیل عملکردهای فرقه رجوی و اثرات بشدت مخرب آن بر اعضا و جداشدگان و خلاص شدن از فشارهای شکنجه گونه روانی مغزشویی های چندین دهساله غیرممکن است

خانم آناگومز نماینده پارلمان اروپا خواستار اخراج فرقه رجوی شد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

افشاگریهای خانم سلطانی در رابطه مسعود رجوی با زنان مجاهد

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت سوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت دوم: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی امروز باید گفت آنچه را که فردا گفتنش دیر است

قسمت دوم: گفت و شنود با فرشته هدایتی: افشاگریهای فرشته هدایتی در مورد فرقه رجوی

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

قسمت اول: گفت‌ و شنود با فرشته هدایتی ۳۲ سال در مناسبات و تشکیلات

سیامک نادری مرگهای مشکوک فرقه رجوی را افشا میکند

کشتن و سربه نیست کردنهای فرقه رجوی

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

سخنان آقای داود ارشد در پنجمین کنگره سکولاردمکراتهای ایران -کلن آلمان

فعالیت های ما در تصویر

سخنرانی آقای داود باقروند ارشد در پارلمان اروپا

 

تاریخ بدون سانسور 11 – ملت عرب

 

دسترسی به قسمتهای قبلی

تاریخ بدون سانسور-1: ساسانیان و فتح ایران توسط اعراب

تاریخ بدون سانسور-2: محمد

تاریخ بدون سانسور-3: محمد در مدینه: 622-630م

تاریخ بدون سانسور-4: قـــرآن

تاریخ بـدون سانسور-5: دیـن و دولـت

تاریخ بدون سانسور، 6 – شمشیر اسلام

تاریخ بدون سانسور-ق 7- خلافت اموي: 661 -750م 40-132 هـ ق

تاریخ بدون سانسور، 8- ظهور و سقوط خلافت عباسی

تاریخ بدون سانسور 9، اوضاع کشورهاي اسلامی 7 تا 656 هـ ق – (1058 -628)م

تاریخ بدون سانسور 10-  ایمان

 

 تاریخ بدون سانسور 11  – ملت عرب 

 ملت اعراب در دوران اموي طبقۀ نخبه و حاکمه بودند که مقرري از دولت میگرفتند، و در مقابل این مزیت همۀ مردان عرب نژاد که قادر به خدمت سپاهیگري بودند به انجام آن دعوت میشدند. به عنوان طبقۀ فاتح، به زبان فصیح و خون خود که میپنداشتند خالص است، میبالیدند. مرد عرب علاقه داشت نام پدرش را به نام خود بیفزاید، مثل عبداالله بن زبیر؛ و گاه میشد که نام قبیله و موطن او نیز به دنبال نامش افزوده میشد و مجموعۀ نامش ترجمۀ مختصر احوال وي بود: فی المثل میگفتند ابوبکر احمد بن جریر ازدي. وقتی فاتحان از مردم بلاد مفتوح زنان اسیر گرفتند و فرزندانی را که از آنها پیدا کردند در شمار اعراب محسوب داشتند، قضیۀ پاکی خون افسانه شد، ولی تفاخر به خون و نژاد اصیل مانند پیش به جا بود. افراد طبقۀ نخبۀ عرب سوار اسب، در لباس ابریشم سفید، در حالی که شمشیر افراخته به کف داشتند، از جایی به جایی میرفتند. مردم عادي نیز با جامۀ گشاد و عمامۀ پیچیده و کفش نوك باریک دیده میشدند. بدوي پوشش گشاد و شال و کمربند خود را محفوظ داشته بود. پیامبر از پوشیدن جامۀ گشاد نهی کرده بود، اما بعضی اعراب این دستور را نادیده میگرفتند. همۀ طبقات زیورهایی داشتند، زنان پیکر خود را به نیمتنه و کمربند یراق و جامۀ گشاد رنگارنگ میآراستند و موي خود را بزیبایی دسته میکردند، یا به دو طرف سر میریختند، یا به دسته هاي بافته به پشت سر میآویختند، گاهی اوقات با رشته هاي سیاه ابریشم نمایش آن را بیشتر میکردند، و غالباً موي خود را به جواهر و گل میآراستند. پس از سال 97هـ ق (715( م ، چهرة خویش را از زیر چشم به نقاب میپوشیدند؛ از آن پس این عادت همچنان رواج داشت و به کمک آن هر زنی میتوانست جذاب و دلفریب جلوه کند، زیرا زن عرب در هر سن و سالی دیدگانی زیبا و خاطر فریب دارد. دختر عرب به دوازده سالگی بالغ میشود، در چهل سالگی پیر است،و از دوازده تا چهل، ملهم شاعران است و فرزند میآورد.

شخص مسلمان مرد عزب را محترم نمیشمرد و در اندیشۀ خودداري از ارضاي غریزة جنسی نبود و بیزنی را حالت طبیعی نمیدانست. ندا اغلب بزرگان اسلام زن و فرزند داشته . در اسلام دامنۀ ازدواج از بسیاري دینهاي دیگر وسیعتر است. شریعت اسلامی براي ارضاي غریزة جنسی راه هاي بسیار گشوده است، بدین جهت در زمان پیامبر و خلفاي راشدین فاحشگی بسیار کم بود. از آنجا که افراط در کارهاي شهوانی مستلزم وسایل تحریک است، در بعضی ادوار زنان رقاصه در زندگی مردان عشرت طلب، حتی آنها که زنان مکرر داشتند، اهمیتی یافتند. ادبیات «جنسی» فقط براي استماع و اطلاع مردان هرزه بود، و قسمتی از آن در سقوط و ابتذال، کم از این گونه ادبیات در بلاد مسیحی نداشت. در این قسم ادبیات کتابهاي شهوت انگیز وجود دارد و نیز در بعضی کتابهاي طب اسلامی از ادویۀ مقوي باه سخن میرود. شریعت اسلام زنا و لواط را با اعدام مجازات میدهد، ولی اتفاق افتاده است که حد زنا به سی تازیانه تخفیف یابد و حکامی لواط را نادیده بگیرند. گروهی مخنثان حرفهاي پدید آمدند که روش و لباس زنان داشتند و موي خود را میبافتند و ناخنها را به حنا رنگ زده، رقصهاي وقیحانه میکردند. سلیمان بن عبدالملک دستور داد تا همۀ مخنثان مکه را اخته کردند. هادي دو زن را در حال مساحقه دید و فرمان داد تا سرشان را بریدند. اما لواط و مساحقه با وجود مجازاتهاي سخت همچنان رواج داشت، تا آنجا که چندین سال پس از عصر هادي در دربار هارونالرشید معمول بود و در اشعار شاعر محبوب خلیفه، ابونواس، از آن سخن میرفت. مردانی که پیش از ازدواج، به اقتضاي رسوم متبع، از زنان دورمانده یا پس از ازدواج از آنها سرخورده بودند از روابط منحرفانه لذت میجستند، و زنانی که به مراقبت کسان خویش از مردان دور مانده بودند به مانند ایشان دچار انحراف میشدند .

ارتباط عرب با ایران از موجبات رواج حجاب و لواط در قلمرو اسلام شد. اعراب از دلفریبی زن بیم داشتند و پیوسته دلباختۀ آن بودند و نفوذ طبیعی وي را با تردید معمولی مردان دربارة عفاف و فضیلت زن تلافی میکردند. عمربن خطاب به قوم خود میگفت با زنان مشورت به عمل آورید، ولی خلاف رأي ایشان رفتار کنید. ولی در قرن اول هـ ق مسلمانان زنان را در حجاب نکرده بودند، مردان و زنان با یکدیگر ملاقات میکردند و در کوچه ها پهلو به پهلو میرفتند و در مسجد با هم نماز میگزاردند. عایشه، دختر طلحه و همسر مصعب بن زبیر، روي نمیپوشید و چون مصعب او را ملامت کرد، گفت «: خداي متعال مرا به زیور جمال آراسته، و دوست دارم مردم آن را ببینند و کرم خدا را بدانند. هرگز آن را نخواهم پوشانید، به خدا من عیبی ندارم که کسی از آن سخن تواند گفت ». حجاب و خواجهداري در ایام ولید دوم (125 -126 هـ ق، 743-744 ( م معمول شد ـ حریم و حرم به معنی ممنوع و مقدس است. گوشهگیري زنان از آنجا پدید آمد که در ایام حیض و نفاس بر مردان حرام بودند، شوهر مسلمان از سرعت تأثر و شدت احساسات مردان مشرق خبر داشت و حفظ زنان خویش را لازم میشمرد و میپنداشت اگر در خانه نگاهشان دارد، از گمراهی مصون خواهند ماند؛ بدین جهت، زنان از رفتن به خیابان، مگر به مسافت کم و آن هم در حجاب، ممنوع شدند. زنان به ملاقات همدیگر توانستند رفت، اما این کار به وسیلۀ تخت روان سرپوشیده انجام میشد و کسی زنان را هنگام شب بیرون از خانه نمیدید. در مسجد نیز به وسیلۀ پرده یا حایل از مردان جدا بودند، یا در ایوان خاص جاي داشتند؛ سرانجام کلا حذف شدند. عبادت جمعی، که در جهان لاتینی مسیحی ویژگی جنسی ثانوي زن محسوب میشد، در دنیاي اسلام، امتیاز ویژة مردان گشت.

سختگیري از این هم بالاتر گرفت؛ خرید بازار براي زنان ممنوع شد، و کس میفرستادند تا حوایجشان را بخرد، یا فروشندگان دورهگرد، که معمولا زنان بودند، به خانه ها میرفتند و کالاهاي خویش را بر آنها عرضه میکردند. زنان جز در طبقات پایین کمتر با مردان غذا میخوردند؛ مسلمان حق نداشت به چهرة زن دیگري جز زنان و کنیزان و بستگان خود نگاه کند. طبیب نیز اجازه نداشت از تن زنان جز قسمتی را که مرض داشت معاینه کند. این روش مایۀ رضایت مرد بود که در خانه فرصت تمتع بیشتر داشت و بیرون خانه از رقابت و حوادث ناگهانی در امان بود. از طرف زنان نیز تا قرن نوزدهم نشانی از اعتراض به خانه نشینی و حجاب ندیدهایم. زنان از خفا و اطمینان و آسایش حرم بهرهور بودند و اگر شوهر از وظیفۀ حراستشان غفلت میکرد، خشمگین میشدند و این تساهل را موجب وهن خود میدانستند .

همسران عقدي از درون اقامتگاه خود بر جریان حوادث تاریخ نفوذ کامل داشتند، و از جمله خیزران، مادر هارونالرشید، و زبیده، همسر وي، در قرن هشتم و نهم نفوذ و ابهت فوقالعاده به دست آورده بودند. تعلیم دختران در غالب طبقات از نماز و چند سورة قرآن و خانهداري تجاوز نمیکرد. زنان طبقات نخبه تعلیمات بیشتري میدیدند که معمولا به وسیلۀ معلمان خصوصی و احیاناً در مدرسه هاي ابتدایی یا متوسطه انجام میشد. شعر و موسیقی و فنون دوزندگی را میآموختند، و بعضیها در علوم تبحري یافته، به تدریس مشغول میشدند؛ عدهاي از زنان نیز در کارهاي خیر شهرت یافتند. زنان را با فنون متناسب رسوم تربیت میکردند. اگر در حمام ناگهان مردي سر می رسید، با عجله نخست صورت خود را میپوشاندند! زنان مسلمان ا ز بیحیایی زنان فرنگی که با سینۀ نیم برهنه به رقص میرفتند و ضمن آن در آغوش مردان بیگانه جاي میگرفتند به حیرت بودند و از رحمت خدا تعجب میکردند که این زنان گنهکار را مهلت میدهد و، به سزاي گناه، همان دم هلاکشان نمیکند .

کار ازدواج، چون غالب نواحی متمدن، به دست پدران بود. پدر پیش از آنکه دختر به سن رشد برسد، حق داشت او را به هر که میخواهد شوهر بدهد، ولی پس از سن رشد اختیار رد و یا قبول با او بود. معمولا دختران پیش از دوازده سالگی به شوهر میرفتند و در سیزده یا چهارده سالگی مادر میشدند. بعضیها در نه یا دهسالگی شوهر کرده بودند. جوانان نیز خیلی زود، در پانزدهسالگی، زن میگرفتند. در عقد ازدواج تصریح میشد که داماد باید صداقی به عروس بدهد که در مدت ازدواج و پس از طلاق ملک او بود. داماد پیش از زفاف مجاز به دیدن چهرة همسر خود نبود؛ معمولا زن خود را هشت یا ده روز پس از عقد تصرف میکرد. ازدواج محتاج حضور علماي دین نبود؛ دعاي کوتاهی خوانده میشد و احیاناً موسیقی و مهمانی نیز بود و هدایا مبادله میشد و خانۀ داماد و خیابان را آذین میبستند. پس از این تشریفات، داماد به اطاق مخصوص زن خود می رفت و «بسم االله الرحمن الرحیم» میگفت و نقاب ازچهرة او بر میداشت . اگر داماد پس از این تجربۀ نهایی از عروس راضی نبود، میتوانست باقیماندة صداق را بدهد و او را به خانۀ پدرش بازگرداند. معنی چندگانی در اسلام غالباً توالی زنان بود، و فقط مردم ثروتمند میتوانستند چند زن با هم داشته باشن .  مرد مسلمان در نتیجۀ سهولت طلاق میتوانست هر چند زن که میخواست از پی هم داشته باشد؛ گویند یک رنگرز بغدادي به نام ابن طیب هشتاد و پنج سال زیست و 900 زن گرفت. مرد مسلمان میتوانست، به علاوة زنهاي عقدي، هر چند که میخواست صیغه داشته باشد. هارونالرشید دویست کنیز داشت، و متوکل چهار هزار کنیز صیغهاي داشت که هر شب را با یکی میگذرانید. بعضی بردهفروشان کنیزان را موسیقی و آواز و فنون دلبري میآموختند و به قیمتهاي گزاف و احیاناً به100.000 درهم (80.000 دلار) میفروختند. ولی نباید پنداشت که حرمسرا روسپی خانۀ خصوصی بود، زیرا کنیزان غالباً مادر میشدند و به فرزندان خود و مخصوصاً پسرانشان میبالیدند. شواهد فراوان داریم که میان مرد و کنیزش محبت خالص استوار میشده است. زنان عقدي این روش را طبیعی میدانستند. زبیده ده کنیز به هارون هدیه کرده بود. با این ترتیب، طبیعی بود که در خانۀ یک مرد به اندازة یک محلۀ بیرون شهر امریکا بچه وجود داشته باشد. یکی از پسران ولید اول شصت پسر و عدة زیادي دختر داشت. روش حرمسرا مستلزم وجود خواجه بود. چون خواجه کردن مردان در اسلام حرام است، یهودیان و مسیحیان عهدهدار جلب یا تهیۀ خواجه بودند. خلفا و وزیران خواجه ها را به قیمتهاي گزاف میخریدند، و خیلی زود بسیاري از نواحی دولت اسلام مطیع نفوذ این خواجگان کم لیاقت شد. وجود حرمسرا در عصر گسترش اسلام مانع آمیختن اعراب با مردم مغلوب گردید، زیرا نفوس آنها تا حدي که براي حکمفرمایی آن قلمرو روزافزون مورد حاجت بود فزونی میگرفت. شاید هم روش حرمسرا، که مردان نیرومند را به تولید مثل میگرفت، تا حدي در اصلاح نژاد اثر داشته است. ولی چندگانی پس از مأمون از لحاظ اخلاقی و اجتماعی مایۀ انحطاط بود و از آن پس که افزایش جمعیت از افزایش آذوقه پیشی گرفت، مایۀ رواج فقر و شیوع نارضایی میان مردم نیز شد.

زن پس از ازدواج مطیع شوهر خود بود، و این اطاعت از تقدیس رابطۀ زناشویی سرچشمه میگرفت. شریعت به زن اجازه نداده بود در یک زمان بیش از یک شوهر داشته باشد؛ بزحمت میتوانست از شوهر خود طلاق بگیرد، زیرا براي کشف خیانت وي وسیلهاي نداشت؛ تازه این گونه خیانتها از لحاظ اخلاقی چندان مهم به شمار نمیرفت، اما سزاي خیانت او مرگ بود. تعجب آور است که با وجود این مجازات سخت، زناهایی که زنان مرتکب میشدند فراوان بود. زن تمجید میشد و ناسزا میشنید، تحقیر و آزار میشد؛ ولی غالب اوقات مورد محبتی عمیق و نیرومند بود. ابوالعتاهیه گفته بود که زن خود را از همۀ خوبیها و ثروتهاي جهان بیشتر دوست دارد. نظیر این سخن فراوان و احیاناً راست بود. وضع زن مسلمان از یک جهت از بعضی از زنان اروپایی بهتر بود، زیرا حق داشت در مال خود تصرف و دخالت کند، و شوهر یا طلبکاران حق نداشتند در املاك او دخالت کنند. در محیط امن خانه به رشتن و بافتن و دوختن و خانهداري و مراقبت فرزندان خود مشغول میشد؛ براي سرگرمی نیز بازیهایی داشت، شیرینی میخورد، با همگنان خود گفتگو میکرد، و احیاناً توطئه ها ترتیب میداد. از او انتظار میرفت که براي شوهر خود پسر بزاید، زیرا پسر در جامعۀ کشاورزي و پدرسالاري از لحاظ اقتصادي فواید بسیار داشت. ارزش زن به شمارة فرزندان او بستگی داشت. پیامبر در این باب فرموده بود :

«حصیري در خانه از زنی که فرزند نیاورد بهتر است » .

مع ذلک، سقط جنین و وسایل جلوگیري از آبستنی در حرمسرا معمول بود. قابله ها روشهاي قدیمی و طبیبان روشهاي تازه را به کار میبردند. رازي (متوفا به سال 313 هـ ق، 924م) در یکی از کتابهاي خود فصلی را به ذکر وسایل پیشگیري از آبستنی اختصاص داده و بیست و چهار طریقۀ دارویی و مکانیکی را یاد کرده است. ابن سینا (370 -428 هـ ق، 980-1037م) در کتاب معروف قانون، بیست طریقۀ جلوگیري از آبستنی را شرح داده است.

صرف نظر از مسائل جنسی، از لحاظ اخلاقی میان مسلمان و مسیحی تفاوت نبود؛ مثلا قرآن قمار و شراب را به طور قطع حرام کرده است (مائده، 90 ،(مع ذلک، قمار و شرابخواري به دفعات در هر دو تمدن اسلام و مسیحی ادامه یافت. فساد و رشوه در کار حکومت و قضا در قلمرو اسلام، مانند قلمرو مسیحیت، رواج داشت. مرد مسلمان به طور کلی از لحاظ اخلاق تجارتی، خوشقولی، و انجام تعهدات بهتر از مسیحی بود. به اتفاق آرا، صلاح الدین ایوبی از همۀ کسانی که در جنگ صلیبی شرکت داشتند شریفتر بود. مسلمانان در زمینۀ دروغ شرافتمندند؛ به نظر آنها، فقط وقتی دروغ مجاز است که براي نجات از مرگ، یا ختم دشمنی، یا خوشحالی زن، یا حیلۀ جنگی بر ضد دشمنان دین باشد. ادب اسلامی تکلف و گشادهرویی را با هم دارد؛ گفتار مسلمانان پر از درود و مبالغه در ادب است. مسلمانان نیز، چون یهودیان، [با کلمۀ سلام] به یکدیگر درود میگویند، و در مقابل یکدیگر خم میشوند و دست میدهند و میگویند «: السلام علیکم»، و در جواب این درود باید گفت «: علیکم السلام و رحمه االله و برکاته » . مهمان نوازي رسم همۀ مسلمانان است. دین اسلام نظافت تن را تشویق میکند، ولی ظاهراً نظافت به درآمد وابسته است. فقیران در کار نظافت آن قدر اهمال میکنند که کثافت سراپایشان را بگیرد، و ثروتمندان کیسه میکشند، صابون میزنند، ناخنهاي خود را تمیز میکنند، و عطر میزنند. ختنه اگرچه در قرآن نیامده، ولی رسم همۀ مسلمانان است و آن را از لوازم بهداشت میپندارند. پسران را در پنج یا شش سالگی ختنه میکردند. حمام خصوصی از لوازم خانۀ اغنیا بود، اما حمامهاي عمومی در شهرهاي اسلام فراوان بود. به گفتۀ مورخان، در قرن دهم میلادي 27000 حمام در بغداد بوده است. عطر و بخور میان زنان و مردان معمول بود؛ دیار عرب از دوران قدیم به کندر و مر، و ایران به عطر گل و بنفشه و یاسمین معروف بوده است. در بسیاري از خانه ها باغچه هایی بود که در آنجا گیاهان زمینی و درختان میوه میکاشتند. گل، بخصوص در ایران، مورد علاقۀ مردم بود و زندگی را صفا و رونق میداد .

حال ببینیم این مردم چگونه رفع خستگی میکردند و وسایل سرگرمیشان چه بود. مهمترین وسیلۀ سرگرمی عید، مهمانی، شکار، مغازله با زنان و پسران، شعر، موسیقی، و آواز بود. طبق ات پایینتر خروسبازي، بندبازي، شعبده و جادو، و خیمه شب بازي را نیز به سرگرمیهاي خود افزوده بودند. از کتاب قانون ابن سینا معلوم میشود که در قرن دهم میلادي مسلمانان تقریباً همۀ بازیهاي ورزشی ما را ـ از مشتزنی، کشتی گیري، دو، تیراندازي، نیزهپرانی، حرکات نرمش، شمشیربازي، اسب سواري، چوگان بازي، وزنه برداري، و اقسام مختلف توپ بازي ـ داشتهاند. چون برد و باخت حرام بود، بازي ورق و مهرهبازي کم بود. تخته نرد رواج داشت و شطرنج مباح بود، اما پیامبر، ساختن مهره هاي آدمی شکل را حرام کرده بود. مسابقۀ اسبدوانی رواج داشت و مورد حمایت خلفا بود. به گفتۀ مورخان، یک بار چهار هزار اسب در یک مسابقه شرکت داشتند. شکار حیوانات خاص نخبۀ اشراف بود و در عصر مسلمین کمتر از زمان ساسانیان با خشونت آمیخته بود. شکار غالباً به وسیلۀ باز و شاهین انجام میشد. حیواناتی را که به دام میانداختند تربیت و احیاناً نازپرورده میکردند. بعضی خاندانها سگان شکاري و بعضی دیگر میمون داشتند، بعضی خلفا شیر و ببر داشتند و به وسیلۀ آن رعایاي خود یا سفیران بیگانه را میترسانیدند.

اعراب وقتی شام را گشودند هنوز از تمدن کم نصیب و به حد تهور شجاع و خشن و سریع أثر و شکاك بودند. اسلام این صفات را کمی تعدیل کرده بود، ولی عمدة آن به جا بود. به احتمال قوي، قساوتهایی که از برخی خلفا در تاریخ ذکر شده مجموعاً از قساوتهایی که شاهان مسیحی، بیزانس، مروونژي، و نورس مرتکب میشدند سخت تر نبوده است؛ ولی همانها نیز هر تمدنی را آلوده به ننگ تواند کرد. بنابر روایات، سلیمان بن عبدالملک در سفر حج به ملازمان خود دستور داد شمشیرهایشان را به گردن چهارصد اسیر جنگی یونانی امتحان کنند؛ تقاضاي خلیفه انجام شد و گردن چهار صد نفر را زدند تا از منظرة آن تفریح کنند. وقتی متوکل به خلافت رسید، وزیري را که چند سال پیش رفتاري اهانت آمیز با او کرده بود به حبس انداخت. مدت چند هفته خواب زندانی را گرفتند، تا آنجا که نزدیک بود دیوانه شود؛ آنگاه اجازه دادند بیست و چهار ساعت بخوابد؛ و چون نیروي وي تجدید شد، در میان تخته هاي میخدارش نهادند. به طوري که به هیچ وجه نمیتوانست حرکت کرد و همچنان با رنجهاي سخت جان داد. نگفته پیداست که این وحشیگري از کارهاي نادر بوده است، معمولا مرد مسلمان نمونۀ رقت، انسانیت، و گذشت بود. اگر مردم متعارف را ملاك قرار دهیم، خوش فهم و تندهوش و سریع التأثر نیز بود، چنانکه بسهولت خوشحال و طربناك میشد؛ به زندگی ساده خشنود و در مقابل بلیات خونسرد بود و حوادث ایام را با صبر و بزرگواري و غرور تحمل میکرد. وقتی قصد سفر طولانی داشت کفن خود را، که از پارچۀ پنبهاي بود، همراه میبرد تا همیشه براي رفتن به پیشگاه پروردگار آماده باشد. چنانچه هنگام عبور از صحرا از بیماري و ضعف ساعت مرگش میرسید، به یاران راه میگفت سفر خود را ادامه دهند؛ آنگاه براي آخرین بار وضو میگرفت و شخصاً گودالی براي قبر حفر میکرد و خود را در کفن میپیچید و در گودال میخفت به انتظار آنکه مرگش برسد و تنش از ریگ روان مستور شو د.

   

 

دولت 

 

 

   دولت در یک نسل پس از درگذشت پیامبر، حکومت اسلامی یک جمهوري دموکراتیک ـ به همان معنی که در قدیم از این کلمات مفهوم میشد ـ بود، یعنی از لحاظ نظري همۀ افراد ذکور در انتخاب رئیس دولت و تعیین سیاست وي دخالت داشتند. اما عملا کسانی که امیرالمؤمنین را بر میگزیدند و در کار سیاست دولت دخالت میکردند گروه کمی از سران مدینه بودند. طبعاً جز این نیز انتظاري نمیرفت، زیرا مردم از لحاظ هوش و معنویات تفاوت دارند؛ به همین جهت دموکراسی در اوج کمال خود همیشه نسبی است، و در اجتماعاتی که مردم با سواد کمند و وسایل ارتباط فراوان نیست ناچار نوعی حکومت اولیگارشی پدید میآید. چون جنگ و دموکراسی با هم سازگار نیستند، توسعۀ قلمرو اسلام به ایجاد حکومت فردي کمک کرد، زیرا وحدت فرماندهی و عجله در اتخاذ تصمیم براي اجراي سیاست جنگی و استعماري ضروري است. بدین جهت، حکومت اسلام در عصر امویان حکومت سلطنتی مطلق بود و خلافت یا موروثی بود یا سرنوشت آن به نیروي سلاح معین میشد .

مقام خلافت از لحاظ نظري بیش از آنچه سیاسی باشد دینی بود، زیرا خلیفه در مرحلۀ اول رئیس یک جماعت دینی یعنی جماعت مسلمانان بود و وظیفۀ اساسی او دفاع از ایمان بود. بدین ج هت، خلافت یک حکومت تئوکراسی بود، یعنی حکومت خدا از طریق مذهب، ولی خلیفه پاپ یا اسقف نبود و نمیتوانست دربارة مسائل دین مقررات تازه وضع کند. با وجود این، از لحاظ علمی قدرتی مطلق داشت: نه پارلمانی بود که جلو او را بگیرد، نه یک طبقۀ اشراف موروثی که او را محدود سازد، بلکه تنها «قرآن» قدرت او را محدود میکرد ـ دانشمندانی هم که به خدمت خلیفه بودند و مقرري از او میگرفتند «قرآن» را مطابق منظور وي تفسیر میکردند. در این حکومت استبدادي، تا حدي مساوات در امکانات وجود داشت و همه کس میتوانست به مقامات عالی برسد، مگر آنکه هم پدر و هم مادرش برده میبودند .

اعراب میدانستند که بر جامعه هایی فرسوده و در عین حال سازمان یافته تسلط پیدا کردهاند. در شام از نظم اداري روم شرقی، و در ایران از روش ساسانیان کمک گرفتند. اساساً در خاور نزدیک زندگی به وضع قدیم ادامه یافت. حتی فرهنگ هلنیستی شرقی از مانع زبان گذشت و در علوم و فلسفۀ اسلامی زندگی از سر گرفت. در عصر عباسیان یک قسم حکومت پیچیدة مرکزي و ناحیهاي و محلی به وجود آمد که به دست گروهی از کارمندان رسمی دولت اداره میشد و قتل رئیس دولت و انقلابهاي داخل قصر در کار آن چندان اثر نداشت. در رأس سازمان دولت «حاجب» یا رئیس تشریفات بود که تنها از لحاظ تشریفات قصر را مراقبت میکرد، اما چون واسطۀ ملاقات مردم با خلیفه بود، فردي قدرتمند به شمار میآمد. پس از حاجب، وزیر بود که مقامی پایینتر ، اما بعد از عصر منصور قدرتی بیش از حاجب یافت. وزیر، کارمندان دولت را معین میکرد و در کارشان نظارت داشت و سیاست دولت را طرح و اجرا میکرد. مهمترین سازمان دولت دیوان خراج، دیوان محاسبات، دیوان رسائل، دیوان قضا، دیوان برید، و دیوان مظالم بود. دیوان مظالم محکمهاي بود که احکام قضایی و اداري بدان عرضه میشد ب. ه نظر خلیفه، پس از سپاه، دیوان خراج اهمیت داشت که مأمورین وصولش در عناد و سرسختی کم از مأمورین وصول بیزانسی نبودند. مبالغ گزاف از اقتصاد عمومی کشیده میشد تا نظم حکومت به پا ماند و مخارج حکام پرداخت شود. به دوران هارون الرشید درآمد قلمرو خلافت سالانه بیشتر از 350میلیون درهم (در حدود 42.400.000 دلار) بود. علاوه بر مالیاتهاي جنسیی که در این روزگار نهاده بودند و تعداد آن بیشمار بود. دولت مقروض نبود؛ بر عکس به سال 170 هـ ق (786 ( م خزانه 900میلیون درهم موجودي داشت.

برید عمومی، مانند دوران ایرانیان و رومیان، فقط مورد استفادة دولت و بزرگان قوم بود و بیشتر از همه براي نقل اخبار و دستورات از پایتخت به ولایات به کار میرفت؛ ضمناً وسیلۀ جاسوسی اعمال حکام محلی براي وزیر بود. دیوان برید راهنماهاي مکتوب نیز براي کمک زایرین و تاجران تنظیم میکرد که در آن نام ایستگاه هاي برید و فاصلۀ آن از همدیگر ثبت شده بود؛ این راهنماها، اساس علم جغرافیاي اسلامی شد. کبوتر را تربیت میکردند. و براي نامه بري به کار میبردند. و این نخستین بار است که در تاریخ از نامه بري کبوتر سخن به میان آمده است (223 هـ ق، 837م). به علاوه، اخبار به وسیلۀ مسافران و تاجران نقل میشد. در بغداد 700 1 ‘پیرزن به کار جاسوسی اشتغال داشتند، ولی مراقبت هر قدر هم که سخت بود نمیتوانست مردم شرق و غرب را از ربودن اموال دولت و رشوه گرفتن باز دارد. حکام ولایات، عیناً چون حکام رومی، عقیده داشتند که میباید در ایام خدمت اموالی را که براي تحصیل حکومت خرج کردهاند و محنتهایی را که پس از ترك منصب تحمل خواهند کرد جبران کنند. گاهی خلفا حکام را مجبور میکردند آنچه را ربودهاند پس بدهند، یا این حق اجبار را به حاکم جانشین آنها میفروختند. یوسف بن عمر به همین وسیله 000’000’76 درهم از کسانی که پیش از او حکومت عراق را در دست داشتند وصول کرد. قضات مقرري خوبی داشتند، مع ذلک بعضی از آنها زیر نفوذ گشاده دستان قرار میگرفتند. حدیثی هست که پیامبر فرموده بود از هر سه نفر قاضی دو نفر به جهنم میروند .

فرض این بود که قانون مورد عمل در این دولت وسیع از «قرآن» گرفته میشود، زیرا مسلمین نیز مانند یهودیان قانون و دین را یکی میدانستند؛ هر جرمی گناه بود و هر گناهی جرم. به همین جهت، علم فقه اسلامی رشتهاي از علوم دین بود. وقتی فتوحات نیروهاي مسلمین میدان عمل و مسئولیت شریعت اسلام را وسعت داد و موارد تاز هاي پدید آمد که «قرآن» دربارة آن نصی نداشت، بعضی فقیهان اسلام احادیثی به وجود آوردند که صریحاً یا ضمناً به این موارد جواب میداد؛ به همین جهت، حدیث نیز سرچشمۀ دیگري براي فقه اسلامی شد. از اتفاقات جالب آنکه این احادیث انعکاس مبادي و احکام و قوانین رومی و بیزانسی و بیشتر تکرار اصول و احکام «مشنا» و «گمارا»ي یهود بود. افزایش دایم احادیث تشریعی اهمیت مقام قضا را در ممالک اسلامی بیفزود، و فقیهانی که قانون را تفسیر یا با موارد خاص تطبیق میکردند نفوذ و احترامی یافتند که کمتر از نفوذ و حرمت کشیشان و کاهنان غیر اسلامی نبود. اینان نیز، چون همکاران فرانسویشان در قرن دوازدهم، با سلطنت همدست شدند و حکومت مطلق عباسیان را تأیید کردند و پاداش خودشان را گرفتند .

در ممالک اسلامی،در میان سنیان، چهار مذهب فقهی پدید آمد: یکی مذهب ابوحنیفه [نعمان ابن ثابت] (فتـ 150 هـ ق، 767( م ، که در کار تفسیر «قرآن» پیرو قیاس شد و تحولی در قانونگذاري اسلام پدید آورد. به نظر ابوحنیفه قانونی که در آغاز کار براي صحرانشینان پدید آمده بود براي اجرا در یک جامعۀ صنعتی یا متمدن نمیباید دقیقاً مورد عمل قرار گیرد، بلکه باید روح آن مورد توجه قرار گیرد . بر این اساس، دریافت بهره را که در «قرآن» حرام بود به صورت معاملۀ شرطی اجازه داد ـ و این کاري بود که هیلل هشت قرن پیش از آن در فلسطین کرده بود. ابوحنیفه در این زمینه گفته بود مقررات قانون با قواعد نحو و منطق تفاوت دارد. قانون نمایندة یک وضع عمومی است و با تغییر مواردي که آن را پدید آورده تغییر پذیر است. از میان مردم محافظهکار مدینه دانشمند دیگري به وجود آمد که این فلسفۀ آزادمنش مترقی را در کار قانونگذاري نپسندید. وي مالک ابن انس بود (93-179 هـ ق، 715-795م). مالک مذهب خویش را پس از مطالعۀ دقیق هزار و هفتصد حدیث تشریعی بنیاد نهاد و گفت چون اکثر این احادیث از مدینه صدور یافته، باید در کار تفسیر حدیث و «قرآن» از اجتماع اهل مدینه پیروي کرد. محمد شافعی (150-204 هـ ق، 767-820( م ، که در بغداد و قاهره میزیست، این حق را خاص اهل مدینه نمیدانست و میگفت در همۀ دیار اسلام، اجتماع محک نهایی شریعت و سنت و حقیقت است. شاگرد وي، احمد بن حنبل (164-241 هـ ق، 780-855( ، م عقیده داشت که این مقیاس پیچیده و بیشتر از آنچه باید دامنه دار است. وي مذهب دیگري بنیاد کرد که میگفت تنها «قرآن» و حدیث باید اساس مقررات شریعت باشد، و از مذهب عقلی معتزله انتقاد میکرد. مأمون به واسطۀ دلبستگی شدیدي که ابن حنبل به مذهب اهل سنت نشان داد (و در کار خلق «قرآن» پیرو مذهب رسمی دولت نشد) وي را به زندان کرد، ولی او شجاعتی فوق العاده نشان داد و از عقیدة خود دست برنداشت؛ به همین جهت، وقتی درگذشت، همۀ مردم بغداد جنازهاش را تشییع کردند.

مغ ذالک اتفاق چهار مذهب فقه اسلامی در مسائل اساسی کمتر از اختلافات آنها در مسائل فرعی نیست، زیرا، با وجود آن مجادلات طولانی که یکصد سال دوام داشت، هر چهار مذهب اعتقاد دارند که شریعت اسلام از جانب خداست و، به حکم ضرورت، اصول قانون میبایست از جانب خدا باشد تا بشر متمرد را مقید تواند کرد. همچنین این چهار مذهب در تعیین جزئیات رفتار و مراسم اسلامی چنان دقت میکنند که تنها دین یهود را با آن قیاس میتوان کرد. این فقیهان به بسیاري جزئیات از قبیل روش استعمال مسواك، آداب ازدواج، آنچه دربارة لباس زن و مرد باید و آنچه نباید، و طریقۀ صحیح مرتب کردن مو توجه داشتهاند. گویند یکی از فقیهان هرگز هندوانه نخورد، زیرا در «قرآن» و حدیث چیزي نیافته بود که طریقۀ درست خوردن هندوانه را از آن دریافت توان کرد. این مقررات فراوان مانع تکامل جامعۀ اسلامی توانست شد، ولی اختلافات آرا دربارة مقررات و چشمپوشیهایی که مجریان قانون دربارة مخالفان میکردند تا حدي سختی مقررات را با مقتضیات سرسخت و دائمالتغییر زندگی توافق میداد. مع ذلک، و با وجود رواج مذهب ابوحنیفه که ملایم و آزادمنش است، روح محافظهکاري و علاقۀ شدید به سنت، که مانع پیشرفت آزاد نظامات اقتصادي و اعمال خصوصی و تفکر است، بر مقررات اسلامی غلبه دارد . ولی باید اعتراف کنیم که خلفاي دوران اول از ابوبکر تا مأمون، در قسمت وسیعی از دنیا، مقررات شایسته و مناسبی براي زندگی انسانی پدید آوردند و از همۀ فرمانروایان تاریخ تواناتر بودند. آنها نیز میتوانستند، مانند مغولان و مجاران یا نورسهاي مهاجم، همه چیز را مصادره کنند یا به ویرانی کشانند، اما نکردند و فقط به وضع مالیات اکتفا کردند. وقتی عمروعاص مصر را گشود، به مشورت زبیر بن العوام، که میگفت اراضی آنجا را میان فاتحان عرب تقسیم کند، گوش نداد، و خلیفه رأي او را تأیید کرد و فرمان داد زمین همچنان به دست مردم باشد تا در آن کار کنند و ثمر بدهد. در ایام خلفا اراضی را مساحی کردند، و دولت دفاتر منظم آن را نگاه داشت، راه هاي بسیار پدید آورد، به مراقبت آن پرداخت، و در اطراف رودها براي جلوگیري از طغیان آب، بندها پدید آورد. پیش از فتح اسلام نیمی از خاك عراق صحراي بایري بود، و پس از آن بهشتی سرسبز شد. بسیاري از زمینهاي فلسطین که پیش از پیروزي مسلمین سنگ و شن بود حاصلخیز ، ثروتمند، و پرجمعیت شد. بیگفتگو، استثمار مردمان باهوش و قدرتمند از اشخاص ساده و ناتوان در این رژیم، در دورة همه حکومتها ادامه یافت. ولی خلفا مردم را از زندگی و حاصل کارشان به نسبت زیادي ایمن ساختند و به مردم صاحب استعداد فرصت کوشش دادند و مدت شش قرن مناطق را از چنان رفاهی بهرهور ساختند که هرگز پس از ایشان نظیرش را ندیدند. به برکت کمک و تشویق ایشان، تعلیم رواج گرفت و علوم و ادبیات و فلسفه و هنر چنان شکوفا شد که مدت پنج قرن آسیاي باختري را پیشاهنگ تمدن جهان کرد.

شــهــرها 

 شهرها پیش از آنکه از افراد و تلاشهایی که تمدن اسلام را پدید آوردند سخن بگوییم، باید محیطی را که در آنجا میزیستند پیش خودمان تصور کنیم. تمدن، مایه از روستا دارد و در شهر شکل میگیرد. مردم باید در شهرها فراهم آیند تا از یکدیگر مطلع شوند و به هم توجه کنند .

تقریباً همۀ شهرهاي اسلام وسعت کمی داشتند. هر یک از آنها از ده هزار بیشتر نبود ـ در بعضی شهرها از این هم کمتر بود. مردم شهر در یک سرزمین محدود به سر میبردند که اطراف آن براي جلوگیري از غارتهاي احتمالی حصار و بارو داشت. خیابانها تاریک و پر از خاك و گل بود؛ خانه هاي کوچک سفیدکاري شده، براي اینکه داخل آنها دیده نشود، دیوارهاي بلند داشت. همۀ جلال شهر به مسجد آن آراسته بود. ولی در قلمرو اسلام، در نقاط مختلف، شهرهاي بزرگی به وجود آمد که در آنجا تمدن اسلام به اوج زیبایی و دانش و خوشی رسیده بود .

مکه و مدینه 

مکه و مدینه به نظر مسلمانان دو شهر مقدس بوده و هست، زیرا مکه، هم مولد پیامبر بود و هم کعبه زیارتگاه قدیم عرب در آنجا بود، و مدینه هجرتگاه پیامبر و اقامتگاه وي بوده است. ولید دوم بناي مسجد کوچک مدینه را تجدید کرد و آن را به صورت مسجدي مجلل و باشکوه و زیبا درآورد. امپراطور بیزانس به تقاضاي ولید، در مقابل 80.000 دینار، چهل بار شتر سنگ موزائیک فرستاد و هم ولید هشتاد صنعتگر ماهر از مصر و یونان بیاورد، تا آنجا که مسلمانان شکایت داشتند که مسجد پیامبرشان به دست مسیحیان نامسلمان ساخته میشود. در عصر اموي، در مکه و مدینه، با وجود کعبه و مسجد پیامبر، نمونه هایی از تجمل پدید آمد که اگر خلفاي اول دیده بودند، سخت خشمگین میشدند؛ بی شک، این وضع قریش پیروزمند را خرسند میکرد. ثروت مدینه از آنجا بود که غنایم جنگ و قسمت اعظم آن را میان مردم تقسیم کردند؛ ثروت مکه از آنجا بود که از همۀ 6 چون سیل به آنجا سرازیر شد جهان اسلام گروه روزافزون حاجیان بدانجا میشدند و چیزها به همراه داشتند که سابقاً به مکه نمیرسید. بدین سان، تجارت رواج و رونق بسیار گرفت؛ دو شهر مقدس مرکز ثروت، آسایش، نشاط، و طرب شد؛ در آنجا قصرها، و در بیرون شهر ویلاها پدید آمد که مسکن اشراف بود و خدمه و بردگان فراوان در آن جاي داشتند؛ کنیز بسیار بود و شراب حرام فراوان، و آوازهخوانها براي کسان نغمه هاي مؤثر میخواندند و شاعران سرود عشق و جنگ سر میدادند. هوش، 7 در مدینه، سکینۀ زیبا، دختر امام حسین ]ع[ ، در رأس انجمنی از شاعران، فقها، و سیاستمداران اسلام بود. جاذبه، و ذوق وي نمونهاي بود که در همۀ قلمرو اسلامی زنان آرزوي همانندي آن را داشتند. سکینه چند بار شوهر کرد؛ در بعضی موارد با خواستگار خود شرط میکرد که در تشکیل انجمنهاي علمی و ادبی آزاد باشد. تمایلات اموي، که هدف آن تمتع از لذات زندگی بود، در مقدسترین شهرهاي اسلام بر تمایلات تقدس و زاهد مآبی ابوبکر و عمر چیره شده بود.

شهر بیت المقدس

شهر بیت المقدس نیز در نظر مسلمانان مقدس بود. از قرن هشتم میلادي اکثریت مردم این شهر عرب بودند. عبدالملک مروان میخواست مسلمانان در آنجا مسجدي داشته باشند که در شکوه از کلیساي قیامت، که پس از ویرانی به دست خسرو پرویز از نو بنیاد شده بود، کم نباشد. بدین جهت، خراج مصر را در کار ایجاد چند بنا خرج کرد که مسلمین آن را «حرم شریف» میخوانند، و در ناحیۀجنوبی شهر، مسجدالاقصی را بنیاد کرد که به سال 129 هـ ق (746 ( م از زلزله ویران شد. به سال 169 هـ ق (785 ( م از نو بنیاد گشت، و بعدها تغییرات زیاد در آن به وجود آمد. ولی صحن آن همان است که در زمان عبدالملک مروان بود و بیشتر ستونها را هم از باسیلیکاي یوستینیانوس که در بیتالمقدس به پا بود گرفتهاند. به نظر مقدسی، مسجد بیتالمقدس از مسجد بزرگ اموي که در دمشق بنیاد کردند زیباتر است. به گفتۀ مسلمانان، پیامبر در آنجا با ابراهیم و موسی و عیسی دیدار کرد و با آنها نماز خواند؛ هم به نزدیک مسجد، صخرة معروف را بدید که به پندار یهودیان مرکز دنیاست و ابراهیم میخواست فرزند خود اسحاق را در برابر آن قربان کند، و موسی تابوت عهد را آنجا دریافت کرد، و هیکل سلیمان و هرودس مجاور آن بنیاد شد. به عقیدة مسلمانان، پیامبر از آنجا به آسمان عروج کرد و انسان، اگر ایمان قوي داشته باشد، آثار قدم وي را بر صخره تواند دید. وقتی به سال 64 هـ ق (684م) عبداالله بن زبیر بر مکه و درآمد حج استیلا یافت، عبدالملک مروان میخواست زایران کعبه را به شام جلب کند و مردم به جاي حج کعبه صخره را زیارت کنند؛ صنعتگران وي بر این صخرة تاریخی بناي معروف به قبۀالصخره را به شیوة بیزانسی ـ شامی بساختند (72 هـ ق، 691م) که خیلی زود چهارمین اعجوبۀ جهان اسلام شد (سه دیگر مساجد مکه، مدینه، و دمشق بود) . این بنا در آغاز کار مسجد نبود، بلکه حرم مقدسی بود که اطراف صخره برآورده بودند و صلیبیون در دادن نام «مسجد عمر» به آن دوبار خطا کردهاند. قبه 35 متر ارتفاع دارد و بر یک بناي هشت ضلعی از سنگهاي مربع استوار است؛ محیط بنا 160 متر است؛ قبه را از چوب ساخته و از بیرون با برنج مطلا پوشانیدهاند که نقوش برجسته دارد. چهار در زیبا ـ که سردر آن را با صفحات برنز آراستهاند ـ به درون بنا راه میبرند که چند ردیف ستون مرمرین براق آن را به هشت ضلعیهاي متحدالمرکزي تقسیم کردهاند. ستونها از آثار قدیم رومی است و سرستونها شیوة بیزانسی دارد. قطعات معرق، که در طاقنما هست و تصویر درختان را نشان میدهد، به ظرافت از کار کوربه کمتر نیست، و زیباتر از آن معرقهاي قسمت زیرین قبه است. بر دورادور نماي ستونهاي هشت ضلعی بیرونی نوشتهاي به خط کوفی با حروف زرین بر کاشی آبی هست که به فرمان صلاح الدین ایوبی به سال 582 هـ ق (1187 ( م به کار رفته است و نمونه زیبایی از این تزیین جالب معماري است. ستونها، این صخرة بزرگ نامنظم را، که محیط آن شصت متر است، احاطه کردهاند. مقدسی در وصف قبه گوید : وقتی خورشید بر آن بتابد، قبه بدرخشد و همه جا پرتو افکند و شگفت انگیز جلوه کند. منظرة این بنا شگفت انگیز است. من در تمام قلمرو اسلام چنین قبهاي ندیدهام، و نشنیدهام که در ادوار پیش از اسلام بنایی ساخته شده باشد که بتواند با قبۀالصخرة معروف رقابت کند .

منظور عبدالملک مروان که میخواست این بنا را جانشین کعبه کند انجام نشد؛ اگر شده بود، بیت المقدس مرکز دینهاي سه گان هاي میشد که در قرون وسطی براي تسخیر روح انسانی رقابت داشتند .

با وجود همۀ اینها، بیتالمقدس پایتخت ولایت فلسطین نشد و این افتخار را رمله به دست آورد. در بسیاري از نقاطی که اکنون جز روستاهاي تهیدست در آن نیست، در عصر اسلامی شهرهاي پررونقی پدید آمد، از آن جمله عکا بود که مقدسی به سال 375 هـ ق (985 ( م دربارة آن گوید «: شهري بزرگ و وسیع است » . ادریسی به سال 518 هـ ق (1154 ( م دربارة صیدا گوید «: شهري وسیع است که باغستانها و درختها آن را به بر گرفته » .اند یعقوبی به سال 278 هـ ق (891 ( م دربارة صور گوید «: شهري زیباست و بر صخرهاي که از دریا برآمده بنیاد شده است » . ناصر خسرو به سال 439 هـ ق (1047 ( م دربارة شهر صور گوید «: مساحت شهر را هزار در هزار قیاس کردم، همه پنج ـ شش طبقه بر سر یکدیگر، … و به بازارهاي نیکو، نعمت فراوان » . طرابلس، که در شمال صور بود، بندري زیبا و ایمن داشت که هزار کشتی درآن جاي میگرفت. طبریه به یاسمین و چشمه هاي گرم شهره بود. یاقوت حموي، جهانگرد مسلمان، به سال 621 هـ ق (1224م) دربارة ناصره گوید «: مولد مسیح عیسی بن مریم علیهالسلام آنجاست، اما مردمش مریم را ملامت کردند و گفتند که هرگز دوشیزهاي طفلی نزاده است » . یعقوبی بعلبک را زیباترین شهر شام مینامد. مقدسی گوید «: شهري نکوست با ثروت فراوان » . انطاکیه پس از دمشق، دومین شهر شام بود. مسلمانان از سال 16 تا 358 هـ ق (637 تا 969 ( م بر انطاکیه استیلا داشتند؛ سپس روم شرقی آن را به تصرف آورد و تا سال 477 هـ ق (1084 ( م بر آن حکومت کرد. جغرافیدانهاي مسلمان از کلیساهاي بسیار و باشکوه و کلاه فرنگیهاي بلند و باغ و بوستانهاي سرسبز انطاکیه با شگفتی یاد کرده و گفتهاند که در همۀ خانه ها آب روان است. طرسوس از شهرهاي بزرگ بود؛ ابن حوقل در 368 هـ ق (978 ( م جمعیت مذکور آن را به 100.000 تخمین میزند. نیکفوروس دوم، امپراطور روم شرقی، به سال 355 هـ ق (965 ( م این شهر را پس گرفت و همۀ مسجدها را که در آن بود ویران کرد و «قرآن»ها را بسوخت. حلب شهري ثروتمند بود، زیرا دو راه کاروانرو در آنجا به هم میرسیدند. مقدسی در وصف آن گوید «: شهري است ثروتمند که با سنگ ساختهاند و درختان بر خیابانها سایه افکنده و بر دو سوي خیابانها دکانهاست و هر خیابان به یکی از درهاي مسجد میرسد » . در این مسجد محرابی معروف بود که از عاج و چوب منبت ساخته بودند و منبري داشت که چشم را میگرفت. نزدیک مسجد پنج مدرسه، یک بیمارستان، و سپس کلیسا بود. یعقوبی به سال 278 هـ ق (891م) گوید «: حمص از شهرهاي بزرگ شام است » . و اصطخري به سال 339 هـ ق(950 ( م گوید «: تقریباً همۀ خیابانها و بازارهاي آن سنگفرش است » . مقدسی گوید «: زنان آن جمالی خیره کننده و پوستی ظریف دارند » . وقتی دولت اسلامی به سوي شرق بسط یافت، لازم مینمود که پایتخت به مرکز ولایات متصرفی نزدیکتر از مکه یا بیتالمقدس باشد، و این بسیار بجا بود که بنی امیه دمشق را پایتخت خود کردند. این شهر هنگام فتح عرب تاریخی کهن داشت، و تلاقی پنج نهر آنجا را بحق بهشت شرق کرده بود. از این نهرها یکصد برکه، یکصد حمام عمومی، و 120.000بستان آب میگرفت. این نهرها آنگاه به طرف مغرب به سوي «درة بنفشه»، که هجده کیلومتردرازا و پنج کیلومتر پهنا داشت، جریان مییافت. ادریسی دربارة دمشق گوید «: از همۀ شهرهاي خدا، شام خوش موقع تر و خوش هواتر و پر آبتر و خوش خا كتر و پرمیوهتر و حاصلخیزتر و ثروتمندتر است و سپاه بیشتر دارد » . در قلب شهري با 140.000جمعیت، قصر خلافت به چشم میرسید. این قصر را، معاویۀ اول بنیاد کرده بود، از مرمر و طلا میدرخشید و موزائیکهاي صحن و دیوارهایش جلوة خیره کننده داشت و هواي آن از آب جاري برکه ها و آبشارها پاکیزه میشد. در ناحیۀ شمال شهر مسجد بزرگ جاي داشت که یکی از 572 مسجد شهر بود و تنها بناي تاریخیی است که از دمشق دوران اموي به جا مانده است. محل مسجد در عصر رومیان یک معبد یوپیتر بود که تئودوسیوس اول بر ویرانه هاي آن کلیساي یحیاي تعمید دهنده را بنیاد کرد (379م). ولید اول، خلیفۀ اموي، در حدود سال 86 هـ ق (705 ( م به مسیحیان پیشنهاد کرد کلیسا را به مسجد مبدل کند، در عوض به آنها هر کجا که خواسته باشند زمین و لوازم بنا بدهد تا کلیسایی بنیاد کنند؛ ولی مسیحیان راضی نشدند و وي را از عواقب آن بیم دادند و گفتند در کتابهاي قدیم هست که هر که این کلیسا را ویران کند خفه خواهد شد. ولید به گفتارشان اعتنایی نکرد و با دست خود ویرانی کلیسا را آغاز کرد. به گفتۀ مورخان، مدت هفت سال مالیات زمین را در همۀ قلمرو دولت براي ساختمان این مسجد اختصاص داد، و این به جز آن مالیات فراوان بود که به مسیحیان داد تا کلیساي دیگر بسازند. از هند، ایران، قسطنطنیه، مصر، لیبی، تونس، و الجزایر صنعتگر و هنرور آوردند و 12.000کارگر کار کردند تا ظرف مدت هشت سال مسجد به پایان رسید. به اتفاق جهانگردان مسلمان، این مسجد مجللترین بناي قلمرو اسلام است، و به نظر مهدي و مأمون، خلفاي عباسی که امویان و دمشق را دوست نداشتند، در همۀ جهان بناي دیگري همسنگ آن نبود. بنا، یک محوطۀ محصور است که در داخل آن چند ردیف ستون صحن وسیعی را که کف آن مرمر است احاطه کرده؛ مسجد در طرف جنوبی صحن جا دارد و آن را از سنگهاي مربع برآوردهاند، برفراز آن چهار مناره است که یکی از آنها قدیمترین منارة تاریخ اسلام است. مسجد را به شیوة معماري بیزانس ساخته و تزیین کردهاند و بدون تردید سبک ایاصوفیه در آن مؤثر افتاده است. سقف را به وسیلۀ صفحات سرب به گنبد، که قطر آن 15 متر است، پیوست هاند. در داخل مسجد، که طول آن 130 متر است، دو ردیف ستون از مرمر سفید محوطه را از راهروها جدا میکند. سرستونها را به شیوة کورنتی تراشیده و به طلا تزیین کردهاند؛ بالاي ستونها طاقهاي مدور یا نعلی است، و این نخستین طاقهاي نعلیی است که در دیار اسلام ساخته .اند کف مسجد موزائیک است و روي آن فرش انداختهاند. دیوارها نیز به موزائیک مرمر الوان و کاشی میناکاري تزیین شده است. در داخل مسجد شش دیوار مرمرین هست که محوطه را به ایوانهایی تقسیم میکند. در یکی از دیوارها که رو به مکه دارد محرابی مرصع به طلا و نقره و سنگهاي گرانقدر هست. نور مسجد از 74 پنجرة شیشۀ الوان و 12.000 قندیل تأمین میشود. یکی از جهانگردان در وصف مسجد گوید «: اگریکی از اهل خرد یک سال بدانجا رود، هر روز نکتهاي تازه خواهد آموخت ». یکی از سفراي یونان که اجازة ورود به مسجد یافته بود به همراهان خود گفت «: من با شیوخ مجلس سنا گفته بودم که بزودي قدرت اعراب به آخر میرسد، ولی اکنون که میبینم بناهاي خود را چگونه ساختهاند، یقین دانستم که قدرتشان زمانی دراز دوام خواهد داشت ». کسی که از دمشق به جانب شمال رود، پس از عبور از صحرا، بر ساحل فرات، به رقه ـ اقامتگاه موسمی هارون الرشید ـ و پس از عبور از دجله، به موصل میرسد. در مسافت قابل ملاحظهاي از آن، در ناحیۀ شمال خاوري، شهر تبریز است که پس از دورانی که از آن گفتگو میکنیم به اوج جلال رسید، و در ناحیۀ مشرق شهر تهران است، که در آن هنگام دهکدة کوچکی بیش نبود. پس از آن دامغان و بعد، در مشرق دریاي خزر، گرگان است که در قرن دهم میلادي مرکز یکی از ولایتهاي اسلامی بود و به امیران روشنفکر خود اشتهار داشت ـ معروفتر از همه شمس المعالی قابوس شاعر و دانشور بود که ابن سینا را به دربار خویش گرامی داشت و هم او مقبرهاي به شکل یک برج ضخیم به جا نهاده که 52 متر بلندي دارد و به نام گنبد قابوس معروف است. این تنها بنایی است که از گرگان، شهري که به دوران قابوس به اوج رفاه و کثرت جمعیت رسیده بود، به جا مانده است. در راه شمالی، که از گرگان به طرف مشرق میرود، شهر نیشابور است که نام آن با شعر خیام بر زبانها میرود. پس از آن مشهد، شهر مقدس مسلمانان شیعه، و بعد مرو است که وقتی مرکز یکی از ولایتهاي بزرگ بود. آنگاه بخارا و سمرقند است که معمولا از دسترس مأمورین وصول مالیات دور بود. بر رشته کوه جنوبی، شهر غزنه است که شاعران دربارة قصرهاي مجلل محمود در آنجا، و برجهاي بلند شهر که سر بر آسمان میسود، سخنها گفتهاند. هنوز هم برج پیروزي، که سلطان محمود بنا کرده، و برج مسعود دوم، که از آن هم زیباتر است، در آنجا به پاست. اگر کسی در قرن یازدهم از این ناحیه به طرف غرب میرفت، به عدة زیادي از شهرهاي معتبر ایران برمیخورد. هرات، شیراز با مسجد بزرگ و باغستانهاي معروف، یزد، اصفهان، کاشان، قزوین، قم، همدان، کرمانشاه، و سنندج؛ آنگاه در عراق به دو شهر پرجمعیت بصره و کوفه میرسید. مسافر به هر جا میگذشت قبه هاي درخشان، مناره هاي جالب، مدرسه ها، کتابخانه ها، قصرها، باغستانها. بیمارستانها، و حمامها میدید و کوچه هاي تنگ و تاریک که فقیران در آن سکونت داشتند. و عاقبت به بغداد میرسید که انوري شاعر ایرانی دربارة آن چنین گفته است:

خوشا نواحی بغداد جاي فضل و هنر

که کس نشان ندهد در جهان چنان کشور

سواد او به مثل چون بهشت مینا رنگ

هواي او به صفت چون نسیم جانپرور

به خاصیت همه سنگش عقیق و لؤلؤبار

به منفعت همه خاکش عبیر غالیه بر

کنار دجله ز ترکان سیمتن خلخ

میان رحبه ز خوبان ماهرخ کشمر

هزار زورق خورشید گونه بر سر آب

بر آن صفت که پراکنده بر سپهر شرر

به جاي بغداد یک شهر قدیم بابلی بود که از بابل قدیم فاصلۀ چندانی نداشت. به سال 1848 میلادي در بستر دجله چند آجر به دست آمد که نام بختنصر بر آن منقوش بود. شهر قدیم در ایام شاهنشاهان ساسانی رونق گرفت و پس از فتح اسلام چند دیر مسیحی در آنجا بنیاد شد، که غالباً متعلق به نسطوریان بود. به گفتۀ مورخان، منصور خلیفه از راهبان این دیرها بدانست که هواي شهر به هنگام تابستان معتدل و از مگس، که در بصره و کوفه فراوان بود، خالی است. شاید خلیفه میخواست از این دو شهر ماجراجو که در آن روزگار پر از مردم شورشی بود دوري کند. بدون تردید موقع شهر را از لحاظ سوق الجیشی ممتاز تشخیص داده بود، زیرا در جایی امن در داخل کشور بود و از راه دجله و کانالهاي پیوسته به آن با همۀ شهرهاي بزرگ ساحل دجله و فرات ارتباط داشت، و هم از این راه با خلیج فارس و همۀ بندرهاي جهان مربوط میشد. به همین ملاحظات بود که مقر خود را از هاشمیه، و سازمانهاي حکومت را از کوفه به بغداد انتقال داد (762( م ؛ محل شهر را به خندق و سه حصار تو به تو محصور کرد و اسم قدیمی آن بغداد را، که به معنی «خداداد» بود، به مدینۀ السلام تبدیل کرد. یکصد هزار کارگر به کار گرفت و ظرف چهار سال قصرهاي بزرگ آجري براي خود و کسانش و سازمانهاي دولت بنیاد کرد. قصر خلیفه، که دري مطلا و گنبدي درخشان داشت و به همین جهت آن را «باب الذهب» یا « قبۀالخضرا » میخواندند، در میان شهر بود. آنگاه منصور، در بیرون باروي شهر، بر ساحل باختري دجله، یک اقامتگاه موسمی براي خود ساخت که به نام «قصرالخلد» شهره شد و بعدها هارونالرشید بیشتر روزگار خود را در این قصر به سر میبرد. کسی که در این شهر اقامت داشت از پنجرة آن صدها کشتی را توانست دید که بارهاي خود را، که از یک نیمۀ جهان آن روز آورده بودند، بر سنگفرشهاي ساحل رود خالی میکنند.

به سال 151 هـ ق (768م) منصور بر ساحل شرقی یا ایرانی دجله قصري و مسجدي بساخت تا پسرش مهدي، کاخی مستقل داشته باشد. بزودي اطراف این دو بنا محلۀ زیبایی به نام رصافه پدید آمد، و دو پل که بر قایقها استوار بود آن را به شهر مدور ارتباط میداد. غالب خلفایی که پس از هارون آمدند در این محله به سر میبردند، و چیزي نگذشت که رصافه به وسعت و ثروت از شهر منصور پیشی گرفت؛ پس از هارونالرشید، وقتی میگفتند بغداد، رصافه را منظور داشتند. در رصافه براي جلوگیري از سوزش آفتاب خیابانها را تنگ و پیچاپیچ کرده بودند؛ این خیابانها از قصر خلیفه تا محلات ثروتمند امتداد داشتند و دو جانب آنها دکانهاي شلوغ بود. هر دسته از صنعتگران، خیابان یا بازار خاصی داشتند. اینجا کوي عطرفروشان، آنجا کوي سبدبافان، و کمی دورتر مفتولسازان، و همچنین کوي صرافان و بزازان و کتابفروشان و کویهاي دیگر بود. بالا و پشت دکانها خانه هاي مردم بود که به جز خانۀ ثروتمندان تقریباً همه از خشت بود و مادام که که صاحب آن زنده بود به پا میمان د، و پس از او چندان دوامی نداشت. از جمعیت شهر آمار قابل اعتمادي نداریم، به احتمال قوي 000‘800 بوده است، ولی بعضی مورخان 2.000.000برآورده کردهاند. شمار جمعیت هر چه بود، بغداد در قرن دهم میلادي علی الاطلاق بزرگترین شهر جهان به شمار میرفت، البته قسطنطنیه را از این میانه استثنا توان کرد. در شهر محلهاي خاص مسیحیان بود که در آنجا انبوه بودند و کلیساها و دیرها و مدرسه داشتند. نسطوریان، پیروان مذهب وحدت طبیعت، و اصیل آیینان عبادتگاه هاي مخصوص خود داشتند. هارون مسجدي را که منصور ساخته بود توسعه داد؛ آنگاه معتضد نیز بناي مسجد را تجدید کرد و بر وسعت آن بیفزود. بدون تردید صدها مسجد بنا شده بود تا مردم شهر در آنجا عبادت کنند . در همان اثنا که فقیران از  محنت زندگی رنجبار به نعیم دنیاي دیگر خوشدل بودند، اغنیا در همین دنیا از نعیم بهشت بهرهور میشدند. در بغداد و نزدیک آن صدها قصر مجلل و ویلا بنا شده بود؛ کاخها از بیرون ساده مینمود، ولی درون آن همه لاجورد و طلا بود. چیزي از جلال این قصرها را از وصف باورنکردنی که ابوالفدا آورده توان دریافت که گوید «: در قصر خلیفه به بغداد 000‘22 قالی گسترده و به دیوارها 38000 فرشینه و 12500 قواره پارچۀ ابریشمین آویخته بودند » . قصرهاي خلیفه و خاندان وي، و مسکن وزیر و رؤساي دیوانهاي دولتی، در بغداد شرقی مساحت 990‘589 2 ‘متر مربع را گرفته بود. از دوران جعفر برمکی که در ناحیۀ جنوب شرقی شهر، قصري مجلل براي خود ساخت ـ و همان سبب هلاك وي بود ـ مهاجرت طبقۀ ثروتمند به این ناحیه آغاز شد. جعفر، که میخواست از بدخیالی هارون بپرهیزد، این قصر را به مأمون هدیه کرد، و هارون هدیه را براي پسر خود پذیرفت، ولی جعفر تا زنده بود در قصر جعفري اقامت داشت و سرخوش بود. وقتی قصرهاي منصور و هارون رو به خرابی نهاد، به جاي آن قصرهاي تازه بنیاد کردند. معتضد 000‘400 دینار (در حدود 000‘900 1 ‘دلار) به بناي قصر ثریا خرج کرد (279 هـ ق، 892م). اگر به یاد بیاوریم که در طویله هاي این قصر 000 9 ‘شتر و استر بود، وسعت آن را حدس توانیم زد. مکتفی در جوار قصر ثریا، قصر تاج را بنیاد کرد (290 هـ ق، 902 ( م که بنا و باغستانهاي آن در مساحت 000‘000‘23 متر مربع گسترده بود. مقتدر، قصر «بهوالشجره» را بنیاد کرد، و این نام از آن یافت که در برکۀ باغ قصر درختی از طلا و نقره به پا کرده بودند که بر شاخها و برگهاي سیمین آن پرندگان نقره به تعبیۀ مکانیکی نغمه میخواندند. سلاطین آل بویه از همۀ خلفا پیشی گرفتند و 13میلیون در هم به بناي قصر معزیه خرج کردند. بدین سان قصرها مکرر و جلال آن افزون شد، تا آنجا که وقتی مقتدر به سال 305 هـ ق (917 ( م سفیران یونان را پذیرفت، آنان از قصرهاي خلیفه و دیوانهاي حکومت که جمعاً سی و سه قصر بود و ایوانهاي آن ستونهاي مرمري داشت، از آنهمه قالی و پارچۀ زربفت که بر زمین گسترده و به دیوارها آویخته بود و شمار آنها را کسی نمیدانست، از صدها سوار با لباسهاي براق که زینهاي اسبشان از نقره بود و غاشیۀ زردوزي و نقرهدوزي داشت، از آنهمه حیوان وحشی و اهلی که در باغستانهاي قصر خلیفه بود، و از قایقهاي خاص خلیفه که به جلال از قصرها کمتر نبود و به انتظار هوس خلیفه بر دجله میرفت به حیرت افتادند.

طبقۀ نخبه در میان نعیم فراوان با تجمل و سرگرمی و اضطراب و دسیسه میزیست. مردان این طبقه به نظارة اسبدوانی یا بازي چوگان به میدان میرفتند، شراب کهنسال حرام مینوشیدند، و آذوقهاي که از اقصاي کشور به قیمت گران خریداري شده بود میخوردند. آنها و زنانشان لباس ابریشم رنگارنگ زردوزي و نقره دوزي میپوشیدند. به لباس و مو و ریش خود عطر میزدند و بوي خوش عنبر و کندر استشمام میکردند و سر و گوش و گردن و دست و ساق خود را به زیورهاي گرانبها میآراستند. شاعري ضمن تغزل دربارة دختري گوید که صداي خلخال معشوق عقلش را ربوده است. معمولا زنان در اجتماعات مردان حضور نمییافتند، به جاي آنها شاعران و مطربان و دلقکان بودند و بدون تردید از عشق نیز گفتگوها داشتند، و کنیزکان زیبا با رقص خود دل از مردان میربودند. در اجتماعاتی که موقرتر از این بود، مردم به شعر شاعران یا آیه هاي قرآن گوش فرا میداشتند و بعضیها، مانند اخوان الصفا، انجمنهاي فلسفی پدید آورده بودند. مورخان از انجمنی سخن میگویند که در حدود سال 174 هـ ق (790 ( م به پا بوده و ده عضو داشته که یکی سنی و دیگري شیعه و سومی خارجی و چهارمی مانوي و دیگري شاعري غزلسرا و آن یکی فیلسوف و چهار دیگر مسیحی و یهودي و صابئی و زردشتی بودهاند. به گفتۀ مورخان، اجتماعات اینان با ملایمت و مزاح شیرین و بحث آرام و ادب و احترام قرین بوده است. توان گفت که جامعۀ اسلامی رویهمرفته داراي آداب معاشرت تا حدود امکان عالیی بود. بدون تردید، مشرق زمین از زمان کوروش تا لی هونگ چانگ در کار ادب و ظرافت از غرب سبق برده است. از نشانه هاي اوج و رونق زندگی بغداد این بود که همۀ هنرهاي مجاز، یعنی آنها که در اسلام حرام نبود، مورد حمایت بود؛ مدرسه هاي ابتدایی و متوسطه فراوان، و نغمۀ شاعران در فضا طنین افکن بود.

مورخان از زندگی طبقۀ پایین چندان سخن نگفتهاند. به حدس میتوان گفت که آنها با تلاش و رنج خود این سازمان مجلل اجتماعی را برپا نگاه داشته بودند. در همان اثنا که ثروتمندان به ادبیات و هنر و فلسفه و علوم سرگرم بودند، عامۀ ساده لوح در خیابانها به مطربان گوش فرا میداشتند، یا عود مینواختند و نغمه هاي مخصوص خود را میخواندند. گاه و بیگاه موکب عروسی میگذشت و حال و هواي خیابان را صفایی میداد. مردم در ایام عید به دیدار یکدیگر میرفتند، هدیه ها مبادله میکردند، و طبعاً به قیمت هدیه هایی که داده و گرفته میشد توجه داشتند؛ در این گونه روزها با اشتهایی تیزتر از کسانی که بشقابشان طلا بود غذا میخوردند. حتی شخص فقیر از جلال خلیفه و شکوه مسجد بیبهره نبود و درهمی چند از دینارهاي مالیاتی که به بغداد میرسید نصیب او میشد. سرفراز قدم میزد، میبالید که فرزند پایتخت بزرگ است و، در عمق خاطر، خویشتن را در شمار بزرگان و حکمفرمایان جهان میپنداشت .

یادداشتها

1 – عقد پوراندخت در محرم 202 هـ ق خوانده شد، در این سال هارون مرده بود

2 – باید توجه داشت که ، علاوه بر این سه، عدل و امامت نیز جزو اصول مذهب شیعه است

3 – لااقل در «قرآن» کریم، این کتاب آسمانی، معجزه شمرده شده است. در ظاهر «قرآن» به داستان معراج و شق قمر نیز اشارت شده است

4 – عقیدة مرجئه این بود که مرتکب گناه کبیره را نباید گفت مخلد در عذاب است، بلکه کار او به دست خداست که از او بگذرد یا نه

5 – شیعه در نتیجۀ قتل علی و حسین ع( ) و خاندان وي پدید نیامده است، بلکه از روز وفات پیغمبر صف شیعه متمایز شد. آنان که قایل به خلافت علی ) ع( بودند شیعۀ علی نامیده شدند

6 – غنیمتهاي جنگی تنها تا سال سی و ششم به مدینه میرفت، پس از آن تا سال چهلم مرکز جمعآوري آن کوفه بود، و در سال چهل و یکم به دمشق منتقل گردید؛ و هر چند عمران مدینه و مکه در عصر عثمان رو به افزایش نهاد، اما سبب آن غنیمتهاي جنگی نبود، بلکه طرح اصلاحات ارضی خلیفه موجب چنین پیشرفتی گردید. چند تن از سران قریش زمینهاي خارج از حجاز خود را با زمینهاي درونی معاوضه کردند، و در نتیجه مالکانی بزرگ چون طلحه و زبیر پیدا شدند که براي خود کاخ ساختند. اما اینکه قسمت اعظم درآمدها را میان مردم تقسیم کردند به طور اطلاق درست نیست، و اگر چنین بود ابوذر خردهگیري خود را آغاز نمیکرد. اما رواج خنیاگري و میخوارگی در مدینه و مکه ابداً با رسیدن غنیمتهاي جنگی به این شهر ارتباطی ندارد، زیرا مقدمات این کار از سال 65 هجري به بعد آغاز شد و در این وقت چنانکه میدانیم غنیمتها به دمشق میرفت . چرا وضع عمومی مدینه یکباره دگرگون شد و قداست آن محو گردید؟ در این باره در کتاب «زندگانی علی بن الحسین» . ام توضیح داده قتل عام مدینه به دست مسلم بن عقبه در حکومت یزید نسلی فاسد را به جاي گذاشت که براي رهایی خود از غمهاي آن فاجعه به شراب و موسیقی روي آورد

-7 اساس این افسانه چیزي است که قسمتی از آن را مرزبانی در «معجم الشعراء» و قسمتی را ابوالفرج در کتاب خود «الاغانی» ضمن ترجمۀ عمربن ابیربیعه و ابن سریج آورده و سپس از «الاغانی» به کتابهاي دیگر و از جمله «اعلام النساء» تألیف عمر رضا کجاله راه یافته است. راوي داستان مصعب زبیري است و داستان را از پیرمردي از مردم مکه روایت کند .

مصعب زبیري، مصعب بن عبداالله بن مصعب بن زبیر بن عوام است. از وي کتابی به نام «نسب قریش» به چاپ رسیده است که هم اکنون پیش روي خود دارم. در این کتاب چنانکه از نام آن پیداست تنها نسب قریشیان آمده است. وي در فصل فرزندان امام حسین علیه السلام نام سکینه و شویهاي او را برده است (ص 59 ،چاپ دارالمعارف ، ) اما از این داستان اثري در کتاب نیست. زبیري دو کتاب دیگر به نامهاي «نسب کبیر» و «حدیث مصعب» داشته است که در دسترس نیست. به هر حال، راوي داستان به نقل ابوالفرج یک جا پیرمردي مکی است و در داستانی دیگر علی بن صالح و یا هیثم بن عدي و صالح حسان کوفی. این راویان رادانشمندان علم رجال، چون ابن حجر و نسائی و یحیی بن معین، غیر ثقه و یا کذاب خواندهاند. اما از جهت روایت، افسانه بودن آن نیازي به تحقیق فراوان ندارد. از این بگذریم که دختر حسین بن علی و نوة علی بن ابی طالب و خواهر علی بن الحسین چگونه پیش روي برادر خود در جمع زنان مهاجر و انصار چنین مجلسها ترتیب میدهد، در حالی که جد او از فرمودة خدا زنان را از «تیرج جاهلیت» بازداشته است. نه، این بحث را میگذاریم و چنین میگیریم که سکینه داراي چنین شخصیتی نیست و زنی از طبقۀ عادي است. اما کدام زن از طبقۀ عادي بر سر زیبایی خود مردي بیگانه را به داوري میخواند تا بگوییم سکینه با عایشه دختر طلحه در این باره به مشاجره پرداخت، و مردي هرزه درا و فاسق را چون عمر بن ابی ربیعه داور قرار داد و عمر گفت: سکینه نمکین تر است و عایشه زیباتر. عمر بن ابی ربیعه مردي است که ابن عتیق دربارة او گفته است در هیچ شعري چون شعر عمر بن ابی ربیعه نافرمانی خدا دیده نمیشود. («الاغانی»، دارالثقافه، ج ، 1 ص 113-114 (اگر این افسانه را دشمنان خاندان پیغمبر (ص) چون مصعب زبیري و دروغ پردازانی چون ابوالفرج برنساخته باشند، و اگر آن شیخ مکی راست گفته باشد، سکینه که قهرمان این داستانهاست زنی است در طبقۀ بلبله و سلامه و لذةالعیش که نام آنان را در کتاب «زندگانی علی بن الحسین» آوردهام ـ زنان موسیقیدان که در مدینه و مکه مجلسها داشتند و مردانی چون کثیر عزة و ابن سریج و اشعب و پسر ربیعه به مجلس آنان میرفتند، و سپس راوي بی بندوباري همین که نام سکینه را شنیده، آن را بر آن سیده تطبیق کرده و آیندگان بیآنکه بررسی کنند داستان را پذیرفتهاند. چنین تخلیطها در عصر ما که عصر سند و ثبت واقعه هاست بارها رخ میدهد تا بدان عصر چه رسد

  پایان قسمت یازدهم

ادامه دارد

 

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

 
error

Enjoy this blog? Please spread the word :)

RSS20k
دریافت مطالب جدید از طریق ایمیل5k
مارادر فیسبوکتان به اشتراک بگذارید12k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید14k
از کانال یوتوب ما بازدید کنید
extra smooth footnotes